همسر ایرانی ام عضو سابق حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) بود
در استانبول آشنا شدیم ، ازدواج کردیم صاحب یک کودک شدیم. همسرم دارای تابعیت ایران می باشد و بعد از سالها متوجه شدم که همسرم یکی از اعضای سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (Kurdistan Workers' Party) از شهر باتمان ترکیه بوده است.
سوسن جوان جوهینی نامی که تابعیت ایران را به یدک می کشد از شهر دیاربکر ترکیه برای انتخابات پیش روی کشور ترکیه نامزد شده بود مشخص شد که در سال 2000 در عضوت سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان (pkk) بوده و از کمپهای پ.ک.ک فرار کرده است و دارای تابعیت ترکیه ای از شهر باتمان با نام ه.ای می باشد. بعد از مشخص شدن عضویت و هویت نامبرده شخص مذکور خواستار برخورداری از قانون جزای ترکیه در مورد پشیمان شدگان و تسلیم شدگان از سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (Partiya Karkerên Kurdistan) شده است.
در سال 1998 در استانبول با یکی از فامیلهایش آشنا شدم می گفت با هدف ازدواج با اوتوبوس به وان رفتیم. رفتن و پیوستن به حزب کارگران کوردستان (Kurdistan Workers' Party) را فهماند. اعتراض کردیم ولی، به سبب اعتراض و فشار آنها مجبور شده و به کمپ های پ.ک.ک پیوستم. در زمانی که در عضویت حزب کارگران کردستان (پارتی کرێکارانی کوردستان) بودم در هیچ عملیات تروریستی مسلحانه شرکت نداشتم (این مورد با تحقیق درست بودنش ثابت شد). در اضهاراتش سرنوشتش را چنین ابراز کرد:
در سال 1999 بعد از دستیگری سرکرده تروریست عبدالله اوجالان فردی به نام دکتر سلیمان با کد رمز ساعیت چوروک کایا گروهی مسلحانه با نام عملیات آزادی خواهانه گروهی را تشکیل داد که من هم عضو آن شدم. به کمپ واقع در قندیل وارد شدیم. در اینجا اخباری از دیدار چندین باره دکتر سلیمان با جلال طالبانی را شنیدم. متوجه شدیم که ما را به طالبانی خواهد فروخت. بعد از متوجه شدن از موضوع به همراه 3 نفر از کمپ فرار کرده و به شهر اورمیه رفتیم. در شهر اورمیه منزلی را اجاره کرده و یک سال زندگی مخفیانه یا داشتیم. شخصی که برای ما مواد غذایی می آورد آشنا شده و پاسپورتی با تابعیت ایرانی به نام سوسن نوجوان جوهینی تهیه کردم.
بعد از تهیه پاسپورت ایرانی به استابنول آمده و در یک کارگاه رسیندگی مشغول کار شدم. در آنجا با فردی به نام د.ک آشنا شده و ازدواج کردم. او من را اهل ایران میدانست. با خانواده ام در شهر باتمان به هیچ وجه دیدار و ارتباطی نداشتم. بعد از بوجود آمدن اولین فرزندم نکاه رسمی کرده و در سال 2003 با همان پاسپورت جعلی به ادامه زندگی پرداختم. به خاطر فرار از کمپ حزب کارگران کوردستان (Kurdistan Workers' Party) تا کنون زا پاسپورت ایرانی بهره جسته ام.
بعد از متوجه شدن از قانون جزای ترکیه مبنی بر تسلیم شدن و اظهار ندامت از عضویت و یا منصوبیت به حزب کارگران کردستان (پەکەکە) بر آن شدم که خود را تسلیم نیروهای امنیتی ترکیه کرده و هویت اصلی خویش را بازگو کنم.
نیروهای قضائی کشور ترکیه برای اثبات هویت حقیقی فرد مذکور بعد از تسلیم شدن و بازگویی داستانی که گذشت با تست دی ان ای احتمال 99.99 دادند که فرد مذکور ه.ی می باشد و تابعیت ترکیه ای از شهر باتمان را دارد.
منبع خبر مترجم:
روزنامه ملیت ترکیه
http://tinyurl.com/42m8cfn
در استانبول آشنا شدیم ، ازدواج کردیم صاحب یک کودک شدیم. همسرم دارای تابعیت ایران می باشد و بعد از سالها متوجه شدم که همسرم یکی از اعضای سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (Kurdistan Workers' Party) از شهر باتمان ترکیه بوده است.
سوسن جوان جوهینی نامی که تابعیت ایران را به یدک می کشد از شهر دیاربکر ترکیه برای انتخابات پیش روی کشور ترکیه نامزد شده بود مشخص شد که در سال 2000 در عضوت سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان (pkk) بوده و از کمپهای پ.ک.ک فرار کرده است و دارای تابعیت ترکیه ای از شهر باتمان با نام ه.ای می باشد. بعد از مشخص شدن عضویت و هویت نامبرده شخص مذکور خواستار برخورداری از قانون جزای ترکیه در مورد پشیمان شدگان و تسلیم شدگان از سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (Partiya Karkerên Kurdistan) شده است.
در سال 1998 در استانبول با یکی از فامیلهایش آشنا شدم می گفت با هدف ازدواج با اوتوبوس به وان رفتیم. رفتن و پیوستن به حزب کارگران کوردستان (Kurdistan Workers' Party) را فهماند. اعتراض کردیم ولی، به سبب اعتراض و فشار آنها مجبور شده و به کمپ های پ.ک.ک پیوستم. در زمانی که در عضویت حزب کارگران کردستان (پارتی کرێکارانی کوردستان) بودم در هیچ عملیات تروریستی مسلحانه شرکت نداشتم (این مورد با تحقیق درست بودنش ثابت شد). در اضهاراتش سرنوشتش را چنین ابراز کرد:
در سال 1999 بعد از دستیگری سرکرده تروریست عبدالله اوجالان فردی به نام دکتر سلیمان با کد رمز ساعیت چوروک کایا گروهی مسلحانه با نام عملیات آزادی خواهانه گروهی را تشکیل داد که من هم عضو آن شدم. به کمپ واقع در قندیل وارد شدیم. در اینجا اخباری از دیدار چندین باره دکتر سلیمان با جلال طالبانی را شنیدم. متوجه شدیم که ما را به طالبانی خواهد فروخت. بعد از متوجه شدن از موضوع به همراه 3 نفر از کمپ فرار کرده و به شهر اورمیه رفتیم. در شهر اورمیه منزلی را اجاره کرده و یک سال زندگی مخفیانه یا داشتیم. شخصی که برای ما مواد غذایی می آورد آشنا شده و پاسپورتی با تابعیت ایرانی به نام سوسن نوجوان جوهینی تهیه کردم.
بعد از تهیه پاسپورت ایرانی به استابنول آمده و در یک کارگاه رسیندگی مشغول کار شدم. در آنجا با فردی به نام د.ک آشنا شده و ازدواج کردم. او من را اهل ایران میدانست. با خانواده ام در شهر باتمان به هیچ وجه دیدار و ارتباطی نداشتم. بعد از بوجود آمدن اولین فرزندم نکاه رسمی کرده و در سال 2003 با همان پاسپورت جعلی به ادامه زندگی پرداختم. به خاطر فرار از کمپ حزب کارگران کوردستان (Kurdistan Workers' Party) تا کنون زا پاسپورت ایرانی بهره جسته ام.
بعد از متوجه شدن از قانون جزای ترکیه مبنی بر تسلیم شدن و اظهار ندامت از عضویت و یا منصوبیت به حزب کارگران کردستان (پەکەکە) بر آن شدم که خود را تسلیم نیروهای امنیتی ترکیه کرده و هویت اصلی خویش را بازگو کنم.
نیروهای قضائی کشور ترکیه برای اثبات هویت حقیقی فرد مذکور بعد از تسلیم شدن و بازگویی داستانی که گذشت با تست دی ان ای احتمال 99.99 دادند که فرد مذکور ه.ی می باشد و تابعیت ترکیه ای از شهر باتمان را دارد.
منبع خبر مترجم:
روزنامه ملیت ترکیه
http://tinyurl.com/42m8cfn
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر