در فرهنگ آزربايجان، اكراد را با صفات و مثلهايي معرفي ميكنند كه معادل فارسي آنها براي نمونه به شرح زير است: نهار را در خانه كرد بخور اما شب را در خانه كرد نخواب، نان كرد روي زانوهايش است و ...
بيشك اين مثلها و حكمها از واقعيات تلخ تاريخي نشئت گرفته است. اتفاقاتي كه در گذشته رخ داده و صدافسوس كه امروزه هم در حال رخ دادن است و اين بدنامي را براي اكراد به ارمغان آورده است.
يكي از پرآوازهترين اين اتفاقات كاري بود كه اسماعيل آقا سيميتقو (آقاي ايل كرد شكاك) با بخشعليخان يكاني، اين جوان پاك آزربايجان كرد. بخشعليخان يكي از مجاهدان مشروطه بود كه چون در سال خونين 1290ش ارتش روس تبريز را تصرف كرد، مجبور شد بههمراه سرداران مشروطه امير حشمت و جهانگيرخان و ... به خاك عثماني پناهنده شود. روسها وقتي به شهر دست يازيدند، جنايتهاي فجيعي انجام داده و تمام مجاهداني كه نتوانسته بودند فرار كنند را اعدام كردند. از جمله ثقةالاسلام تبريزي، دو برادرزاده ستارخان و دو برادر بزرگتر بخشعليخان بهنامهاي قوچعليخان و شيرعليخان.
كينه كشته شدن دو برادر و ساير جنايات روسها، بغض سنگيني در دل بخشعليخان بوجود آورد و بههمين خاطر بود كه او هرازگاهي باچند تفنگچي به خاك ايران ميآمد و به اردو و قورخانه روسها شبيخون ميزد و برميگشت. اين بود كه بخشعليخان و دارودستهاش به بلاي جان روسها تبديل شدند. اوضاع بههمين منوال ميگذشت تا اينكه در سال 1293ش آتش جنگي بين صربستان و اتريش شعلهور گشت و بزودي كل جهان را دربرگرفت. و آزربايجان صحنه جنگ دو ارتش روس و عثماني گشت. در اين بين با آنكه دولت ايران اعلام بيطرفي كرده بود، اما تودههاي مردم بهصورت خودجوش به هواداري عثماني پرداختند. بخشعليخان با دسته عظيمي از مجاهدان ترک به عنوان تيپي از عساكر عثماني در خوي سنگر گرفت. اسماعيل سيميتقو كه سالها عليه دولت و مردم ايران ياغيگري ها كردهبود، توسط بخشعليخان زينهار گرفت و با دسته عظيمي از سواران كرد به عنوان تيپي از عساكر عثماني در سلماس سنگر گرفت. جنگ در ابتدا به نفع عساكر عثماني و تودههاي متحد ايراني؟ بود و در مدت كمي شهر تبريز آزاد گشت و ارتش روس تا حوالي قرجهداغ (ارسباران) عقب نشست.اما شكست آلمان در جبهههاي اروپايي در نهايت شكست عثماني در آزربايجان را به همراه داشت.
سيميتقو به فكر چارهجويي افتاد كه چگونه از سالدات روس زينهار بگيرد و چون ميدانست بخشعليخان سالهاي زيادي است به روسها آسيب ميرساند و روسها تشنه خون او هستند، اينگونه چاره كرد و او را به نشيمنگاه خود در چهريق (از توابع سلماس) دعوت كرده و پذيرايي باشكوهي انجام داد. ولي در نيمه شب از در خيانت بيرون آمده و او را كدبسته تحويل روسها داد و روسها چند روز بعد او را در خوي دار زدند. جوان دلير بههنگام شهادت چنين گفت: «اگر تزار روس تمامي سالدات و سيميتقو تمامي شكاك را براي دستگيري من ميفرستادند، موفق نميشدند. اما سيميتقو خيانت كرد و مرا شبانه در حالي كه بر او ميهمان بودم دستگير كرد و بداند كه اين كار او چيزي بجز بيآبرويي براي او نخواهد داشت.»
بعد از شهادت بخشعلي خان، خلق عثماني نيز بهسان خلق آزربايجان بسيار اندوهگين شدند و شوكت پاشا (وزير جنگ عثماني) دستور داد تا تنديس يادبود او را در پارك شهداي اسلام در استانبول بسازند.
منبع: تاريخ هجده ساله آزربايجان، سيد احمد كسروي تبريزي، صفحات 453 تا 457. اين واقعيت تاريخي به قدري دلگداز است كه فرد آذربايجان ستيزي چون كسروي لب به بازگويي آن گشوده است.
http://turk-urmu.blogfa.com/post-21.aspx
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر