اومود اورمولو
کاتالان از دیروز تا امروز
در سال 1939 – 1931 و در دوره دومین جمهوریت برای اولین بار منطقه کاتالان توسط سیستم سیاسی وقت اسپانیا با عنوان منطقه خودمختار شناخته شد، فقط پس از قطب بندی جناح های چپ – راست که منجربه شروع جنگ داخلی گشت با پیروزی ژنرال فرانسیسکو فرانکو (Francisco Franco) مدیریت های مناطق خودمختار نیزبه پایان خود رسیدند. پس از آن اسپانیا به رهبری فرانسیسکو به مدت 40 سال در دیکتاتوری مطلق به سر برده و مناطق ملی خودمختاری نظیر باسک، کاتالان، گالیسیا و .. تماماً تحت و جزئی از سیستم مرکزی واقع گشتند. در آن زمان که جنبش فاشیسم در اروپا به عنوان ترندی شناخته می شود فرانکو رهبری این ترند را در اسپانیا بر عهده داشت. در آن زمان گروهای مرکزگرا مهمترین و نزدیک ترین حامی گروههای راست گرا برای ترویج آرگمانهای ملی گرای در اسپانیا بودند، فقط در مناطق ملی به مانند باسک، کاتالان و گالیسیا که خودمختاری خود را از دست داده و در فضای خفگانی بودند نیروی مقاومت جدی در حال شکل گیری بود که این مقاومت ها نیز سبب بیشترین برخوردها در این مناطق ملی می گشت. رفته رفته سربازان مسلح فرانکو قادر به خواباندن اعتراضان مناطق ملی نبوده و سربازانی جنگجو در ازای پرداخت پول از جغرافیای مراکش تا آفریقا را برای خوبااند این اعتراضات به خدمت می گرفت. اکثر این جنگجویان بدون اینکه آموزش نظامی و دوره ی ببینند تنها مفهوم را که می توانستند متوجه شوند کشتن بود و در مناطق ملی دست به فجایع انسانی متعددی زدند، در آن زمان به این گروهها جلادان باسک و کاتالان گفته می شود و حتی امروزه نیز بسیاری از میراث داران این اهالی که در کاتالان ساکن اند به طور جدی با آنتی پاتی نگریسته می شوند. کشتارهای بی حد و مرز این جنگجویان سبب بروز گروههای گریلا در مناطق ملی کاتالان و باسک گردید.
در سال 1975 و با مرگ فرانکو گروههای طرفدار فرانکو با رهبری سوارز که نگای مدرن به مسائل داشتند و حامیان پادشاهی برای غلبه بر شکل گیری دوباره جنگ داخلی با تلاش ها و فراز و نشیب های فروان پس از چندین سال توانستند اولین قدم های اسپانیا را برای ورود به دمکراسی معنا بخشند. در سال 1978 قانون اساس دمکراتیک اسپانیا به تصویب رسید که در این قانون اساسی اسپانیا به 17 منطقه خودمختار و 2 شهر خودمختار تقسیم بندی گشت. بدین سبب مناطق ملی خودمختار با توجه به قانون اساسی جدید دارای اختیارات بیشتری گشتند، گرچه در زمان جمهوریت دوم این مناطق به عنوان خودمختار شناسائی می شدند ولی در قانون اساسی جدید بسیاری از حقوق این مناطق به رسمت شناخته شد. ولی در دیگر سو مناطق ملی به مانند باسک خودمختاری را پاسخگوی نیاز جامعه ندانسته و خواستار به رسمت شناختن حق استقلال نیز بودند، در دیگر سو منطقه ملی کاتالان نیز تحقق خواستی مبتنی بر استقلال کامل اقتصادی را خواستار بود. منطقه ملی باسک جمله و مفهوم " تمامی مناطق ملی جزئی از ملت اسپانیا می باشند" که در قانون اساسی 1978 به تصویب رسیده بود را مخالف حق تعیین سرنوشت (Self Determination) می دانستند و خواستار عدم جایگیری این بند از قانون اساسی شده بودن، در آن سو نیز به غیر از مناطق ملی باسک دیگر مناطق ملی رفرم های صورت گرفته را نعمتی برای تحقق خواسته های خود می دانستند.
داستانی به مانند سیندرلا
طلب درخواست استقلال منطقه ملی باسک به صورت همه جانبه ادامه داشت و با برخورد دولت مرکزی با این خواست به حق سازمان تروریستی ائتا (Euskadi Ta Askatasuna) شکل گرفت، پس از موج نارضایتی های اقتصادی صداهائی مبنی بر اعلان استقلال و به رسمیت شناختنش نیز از سوی منطقه ملی کاتالان نیز به گوش می رسید. پارلمان ملی کاتالان علارغم اینکه خواست استقلال را به صور تصریح بر زبان نمی آورد ولی در فوریه 2006 در طرح پیش زمینه قانون اساسی کاتلان جمله "کاتالان یک ملت می باشد" را نهاد، این مرحله مهمترین و اولین قدم از تمایز هوی کاتالان با هویت اسپانیا بود.
اکنون کاتالان ها در حالی که خودرا ملتی جدا از اسپانیا می دانند بر احقاق حقوق بیشتر خویش از مالایاتهائی که می پردازند نیز می باشند. کاتالان به علت وجود منابع غنی اش یکی از ثروتمندترین مناطق اسپانیا می باشد، کاتالان تنها از 33% مالیات هائی که به سیستم مرکزی ارائه می کند بهره مند می گردد و 67% مالیاتی که ملت کاتالان به دولت مرکزی اسپانیا می دهند در نظرشان بیشتر خراج تلقی می گردد. سیستم مرکزی اسپانیا تنها 33% از مالیات پرداختی مناطق ملی به جزء باسک و Navarro را به مناطق ملی ارائه می کند. این وضعیت در دیگر مناطق ملی سبب ایجاد حساسیت هائی مبتنی بر استقلال سیاسی و اقتصادی گشته است. اگر روزی در بارسلون با یکی از کاتالانها به گفتگو بنشینید تنها نکته ای که در مورد نوع نگاه کاتالان ها به سیستم مرکزی و دیگر مناطق ملی را می توانید حس کنید نوع جبری هست که در پرداخت مالیات به سیستم مرکزی ارائه می شود.
کاتالان ها که نسبت به دیگر مناطق ملی دارای مدیریت و کنترل اقتصادی بیشتری می باشند با شروع بحران اقتصادی در اروپا و وضعیت بغرنج اسپانیا خواسته های سیاسی و اقتصادی که عدم وابستگی به مرکز را هدف گزاری کرده بود از سوی کاتالان ها دوباره به روز شده و سبب ایجاد مشکل میان حکومت مرکزی و منطقه ملی کاتالان گشت. فقط این خواست از سوی اقتدار محافظه کار سیاسی موجود که حزب خلق (PP) با عدم پاسخگوئی مواجه شده و سبب تحرکت ایده های استقلال طلبی گشته است. تا قبل از ورود بحران اقتصادی به اسپانیا طلب استقلال در بین ملت کاتالان بسیار ناچیز بود ولی نتایج آمارهای صورت گرفته پس از بحران اقتصادی گسترش و افزایش شدید خواست استقلال را نشان می دهد. در مواجه با قبول و اعلان استقلال اقتصادی از سوی سیستم مرکزی و اعلان استقلال در حین بحران اقتصادی می تواند از سوی خود کاتالانها نکته مثبتی بر حق استقلال سیاسی و اقتصادی تلقی گردد.
برداشت آزادی از نوشته اوزجان اویوت – آکادمی بین المللی سیاست ترکیه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر