"ابوبکر هون"
ترکهای سنّی آذربايجان غربی در شهرهای اورميه، سلماس و خوی زندگی می کنند. البته پراکندگی جمعيت آنان در گذشته به ساووجبولاق (مهاباد)، خانا (پيرانشهر)، سولدوز (نقده) و اشنويه نيز می رسيده است، که در نتيجه جنگهای مذهبی بين شيعه وسنّی که خونينترين آنها به دوره صفويه بر می گردد به کردها نزديکتر شده و به تدريج در بين آنها حل شده اند. جمعيّت آنها در سه شهر ياد شده نزديک به 200 هزار نفر است.
با اينکه جهت گيری های سياسی ترکهای سنّی آذربايجان غربی بسيار مبهم بوده و هيچگاه سمت و سوی ثابتی نداشته است (اغلب در حالت انفعال بوده اند)، اما آنها ازنظر فرهنگی و حتی آداب و رسوم اجتماعی رويه مشخصی داشته اند. آنها در حفظ فرهنگ و آداب و رسوم آذربايجانی سرآمدِ ساکنان آذربايجان غربی می باشند. ترکی را خالصتر صحبت می کنند و لهجه اکثر آنان لهجه ای مابين ترکی آذربايجانی و آناتولی می باشد. نفوذ فرهنگ فارسی و ... در ميان آنها بسيار ناچيز است.
شعرا و آشيقهای مشهوری از بين آنها بر خواسته اند: "دوللو موصطافا"، "بالوولو ميسکين"، "دده کاتيب"، "آشيق بهلول"، "شامی"، "آشيق مناف ماحمود اوغلو" و ...
اما آنها از نظر وضعيت اجتماعی گذشته و حال بسيار دردناکی داشته اند. همواره فشارهای شديد قومی و مذهبی از طرف دولتهای حاکم و نيز گروههای محلی اعمال شده است؛ جئلوهای مسيحی روستاهای آنها را تاراج و خودشان را قتل عام کردند، کردهای مسلح تحت امر اسماعيل سيميتقو و عمر شريفی به غارت اموالشان پرداختند و بسياری را کشتند، افراد کاظم خان روستاهای آنها را مورد حمله قرار داده و عده ای را به قتل رساندند!.
هنوز اين جمله اسماعيل سيميتقو در جواب آدمهايش که سؤال کردند: "آغا سنّی ها را هم بکشيم" در گوش ترکهای سنّی طنين انداز است: "هر کس که به "نان" "چؤرک" می گويد اموالش را غارت کنيد و اگر مقاومت کرد بکشيد."
در تمام اين سالها آنها تنها دو بار روی آرامش و امنيت را ديده اند؛
اوائل قرن بيستم عسکرهای عثمانی برای دفع جنايتهای جیلوهای آسوری و ارمنی به شهر اورميه آمدند. محل استقرار آنها عموماً مناطق ترکهای سنّی در اورميه و سالماس (سلماس) بود. ولی پس از فرو نشتن آشوبِ مسيحی های افراطی عده ای از شيعيان و کردها از اقتدار هر چند موقت ترکهای سنّی احساس خطر کردند، کاظم خان به روستای زيندشت مقر کردهای "شکاک" رفته و به آنها پيشنهاد اتحاد و همکاری بر عليه نيروهای خليل پاشا را می دهد. اما مأموريت ترکهای آناتولی به پايان رسيده است، آنها باز می گردند. کردها به کاظم خان خيانت می کنند. آنها همچنين به غارت اموال ترکهای شيعه و سنّی ادامه می دهند.
ترکهای سنّی در دوره حکومت ملی آزربايجان به رهبری سيد جعفر پيشه وری نيز به يک آرامش نسبی دست يافتند. اما اين آرامش نيزتنها حدود يک سال دوام داشت. آذر ماه 1325 با حمله قوای تهران به شهرهای آذربايجان عده ای از آنان نيز قتل عام شدند. که از آن جمله فدائی شهيد عبدالرحمن مياوقی (مياوالی عبدالرحمن) می باشد.
در طی سالهای گذشته هزاران تن از ترکهای سنّی به ترکيه مهاجرت کرده اند. اوايل انقلاب اسلامی ايران بسياری از آنها که ساکن روستاهای سلماس هستند و به آنها Küresünni گفته می شود، از طرف دولت مورد تهدید واقع شدند. آن موقع دولت ترکیه از آنها حمايت کرد.
ترکهای سنّی اکنون از نظر برخورداری از امکانات رفاهی و اجتماعی در وضعيت بسيار نابهنجاری قرار گرفته اند. تعداد ترکهای سنّی که در قسمتهای دولتی به کار مشغولند به نسبت جمعيت آنها بسيار کمتر از بقيه ساکنان اين مناطق است، آنها از اين حيث حتی بعد از آسوریها (آشوری) و ارامنه که جمعيت اندکی دارند قرار دارند. بسياری از روستاهای ترکهای سنّی با وجود داشتن جمعيت بيشتر از روستاهای همجوار شيعه و حتی کردنشين دارای امکانات بسيار کمتری هستند. در طی سالهای گذشته دول فارس به علت فشارهای وارده از سوی سازمانهای جهانی حقوق بشر مجبور شد اقداماتی برای رفع تبعيضهای مذهبی و بهبود وضعيت سنّی ها انجام دهد. آنها امتيازاتی برای سنّیها در نظر گرفتند. اما در آذربايجان غربی تمام اين امتيازها به کوردها تعلق گرفته است. استخدام کردها در ادارات دولتی بيشتر شد. کردها به تدريج برخی از مناطق آنها را نيز اشغال کرده اند. مناطقی مانند بند، ديزج سياوش و... که زمانی ترکهای سنّی ساکنين اصلی آن بوده اند.
تمام اينها در حالی صورت می گيرد که بسياری از مردم عوام شيعه مذهب ترکهای سنّی را نيز کرد می خوانند. آنها به هر مسلمانی که "ابوبکر" و "عمر" را خليفه می داند و موقع نماز خواندن دست به سينه می ايستد کرد می گويند. شيعه ها هيچ تلاشی برای نزديکتر کردن همزبانهای سنّی مذهبشان به خود انجام نمی دهند. حتی در بسياری از موارد با کردها بر عليه آنها متحد می شوند. به عنوان مثال در انتخاباتی که بين شوراهای اسلامی روستاهای محال انزل برای انتخاب شورای بخش انجام گرفت، شيعيان و اقليت کرد بر ضد ترکهای سنّی که تعدادشان خيلی کمتر از با شيعيان نيست، ائتلاف کردند. حتی آن دسته از ترکهای شيعه نيز که به فعاليتهای سياسی در راستای منافع ملی آذربايجان می پردازند، جمعيت ترکهای سنّی را برای آنکه در معادلات سياسی منطقه وارد شوند بسيار ناچيز میدانند. آنها که استفاده از احساسات مذهبی شيعيان را برای رويايی با خطر احتمالی که از سوی تروريستهای پژاک (حزب حیات آزاد کردستان) و پ. ک. ک (حزب کارگراک کردستان) ممکن است شهرهای آذربايجان را تهديد کند، محور قرار داده اند، نيازی به مطرح کردن موضوع ترکهای سنّی متصور نيستند. ظاهراً همه می خواهند مردمی را که مورد تبعيض مضاعف قرار گرفته اند فراموش کنند، مردمی که هم "ترک" هستند و هم "سنّی"!..
با تمام اين احوال ترکهای سنّی حرکتهای نويد بخش تری از طرف کوردها مشاهده می کنند، کردها تلاشهايی را برای نزديک شدن به آنها انجام می دهند. ترکهای سنّی ساکن در اورميه مسجدی ندارند، آنها نماز جمعه در مسجد امام شافعی و با کردها اقامه می کنند. امام جمعه "عبدالقادر بيضاوی" است، او کرد است و يکی از خطبه ها را به زبان کردی و خطبه ديگر را به ترکی سخنرانی می کند.
اعضای گروهکهای پژاک و پ. ک. ک. که در تبليغاتشان در بين کردهای ايلام و کرمانشاه از لائيسم صحبت می کنند و کرد بودن را در اولويت قرار می دهند، در آذربايجان غربی از تبعيضهای مذهبی سخن می گويند و از اتحاد سنّی مذهبها. به نظر می رسد کردها به علت جمعيت کمی که دارند و همچنين حضورقديمی و جايگاه بومی تر ترکهای سنّی در اين مناطق به حمايت هر چند اندک آنها از خود اميدوارند. در اين بين موقعيت جغرافيايی مناطق سنّی نشين از اهميت خاصی برخوردار است. مخصوصاَ قصبات بزرگی مانند "بالوو"،"قولونجو(قولنجی)"، "مياوا(مياوق)"، "گجين"، "کهريز"، "گول تپه"، "ولنده"، "ايستی سو"، "شکريازی"، "وردان" و ... که بعضی از آنها به تنهايی نزديک به 10 هزار سکنه دارند.
اما ترکهای سنّی خود اميدشان را به کدام سمت دوخته اند؟ عده زيادی از آنها به خصوص جوانان تحصيلکرده به فعاليتهای ملی و ناسيوناليستی روی آورده اند، آنها آذربايجانی به دور از تعصبهای مذهبی می خواهند. اما تعداد بيشتری از آنها به دليل اشتراکات زيادی که با ترکهای آناتولی دارند ترجيح می دهند نيم نگاهی به ترکيه داشته باشند. آنها به ترکهای آناتولی اعتماد بيشتری دارند.
منبع سایت دورنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر