علارغم بافت چندملیتی ایران هنوز هم وجود ائتنیک ها، زبان ها، مذاهب و ادیان و ... مختلف در این جغرافیا مورد کتمان دولت ایران واقع گردیده و دولت با قوانین رسمی و غیررسمی سعی در تداوم سیاستهای انکار، آسیمیلاسیون، ژنوساید زبانی – فرهنگی هویت های ائتنیکی و زبانهای مغلوب و مستمعره به مانند هویت و زبان ترکی در ایران را به پیش می برد.
در حالیکه زبان ترکی در ایران با قوانین نانوشته ای تماماً ممنوع بوده و زبان ترکی نیز از هیچ جایگاهی نه در سیستم آموزشی و تحصیلی و نه در سطح دولتی برخوردار نمی باشد دولت ایران تعریفی که از زبان ترکی به صورت رسمی ارائه می دهد "زبان ترکی را زبان بیگانه" تعریف می کند. سیاست بیگانه خواندن زبان ترکی از سوی دولت ایران در حالی می باشد که در کشورهای هم مرز با ایران همچون افغانستان، عراق جنگ زده در سطح استاندرادهای خاورمیانه ای و در ترکیه در سطح استانداردهای اروپائی به سرعت دولتهای مذکور سعی در تحقق حقوق پایمال شده زبانها و ائتنیکهای مغلوب را به پیش می برند. امروزه در عراق بافت چندملیتی، چنددینی، چندزبانی، چندفرهنگی و .. عراق به صورت رسمی مورد پذیرش دولت عراق واقع شده و واقعیت چندملیتی عراق نیز در قانون اساسی ذکر گردیده است. امروزه عراق به صورت سیستمی فدرال اداره می گردد و تمامی ملت های ساکن عراق در سیستم دولتی نقشی قابل تعریفی را بر عهده دارند به طوریکه حتی سخن از اعلان استقلال حکومت خودمختار کرد شمال عراق روزی نیست که در خبرگزاریها منتشر نگردد در این سوی مرز هنوز هم زبان فارسی که زبان اقلیت جامعه می باشد به عنوان ابزاری استعماری برای نسل کشی زبانی – فرهنگی ملت های مغلوب بکار برده می شود، هنوز هم تک تک اعضای منتصب به ملت ترک به سبب هویت ائتنیکی ترک و زبان ترکی به عنوان شهروند درجه دوم تلقی می گردند، هنوز هم زبان ترکی نه رسمیتی دارد و نه در سیستم آموزشی و تحصیلی به عنوان زبان مادری جایگاهی، هنوز هم آزربایجان جنوبی و مناطق ترک نشین از بعد اقتصادی به صورت رابطه مستمعره و استعمارگر اداره می شوند، هنوز هم دولت به صورت رسمی – غیررسمی سیاست های آسیمیلایون و ژنوساید زبانی – فرهنگی را به پیش می برد و بسیاری از هنوز های دیگر....
پروسه های تحقق حقوق ملت های محکوم در عراق و افغانستان جنگ زده که هم مرز ایران می باشند را با پروسه رفراندوم ملت ها ومناطق ملی کاتالان، باسک، فلاندر، اسکاتلند و ... و سکوت معنی دار جامعه حاکم و استعمارگر فارس زبان و گروههای سیاسی مرتبط با این جامعه را زمانیکه در کنار هم بسنجیم به موقعیت ملت های محکوم و مستمعره در ایران بهتر پی می بریم.
روز سه شنبه آقای "محمدجعفر محمدزاده" معوان امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد به اصطلاح اسلامی طی جلسه ای از ممنوعیت قانونی و رسمی اسامی غیرفارسی در سردر واحد های صنفی که به گفته وی اسامی بیگانه تلقی می شوند برای اعتلای خط و زبان فارسی خبر داد.
ممنوعیت رسمی و قانونی زبان های مغلوب از جمله "زبان ترکی" در سردر مغازه های اصناف و بسته بندی کالاها در حالی صورت می گیرد که بنا به تعریف دولتی ارائه شده زبان های مغلوب از جمله زبان ترکی نیز در تعریف زبانهای بیگانه تلقی و تعریف می گردند. باید از مسئولین دولتی پرسید که مگر ملت ترک به قول ناسیونالیست های فارس زبان "ایرانی" نیست که زبان مادری اش ترکی به عنوان زبان بیگانه تعریف می گردد؟ آیا حمایت بی دریغ دولت ایران از زبان فارسی و کتمان و تحقیر زبانهای مغلوب به مانند ترکی در عین محرومیت و عدم رسمیت زبان ترکی به عنوان نسل کشی زبانی تلقی نگردیده و متضاد با کنوانسیون های جهانی حقوق بشری نمی باشد؟ آیا باید برای پاسداشت زبان فارسی زبان مادری میلیونها ترک، عرب، بلوچ، لر و ...به مرگ زبانی مبتلا شوند تا زبان دردانه و شیرین فارسی بتواند بزید؟ آیا با بیگانه خواندن زبان ترکی توسط دولت ایران مشروعیت حرکت های اسقلال طلبانه به حق ملت های محکوم اثبات نمی گردد؟ آیا حمایت بی و چون چرای دولت ایران از زبان و فرهنگ فارسی و ممنوعیت زبانها و فرهنگ های مغلوب در تمامی سطوح به عنوان نشانه ای از تبعیض وسیع سیستماتیک بر زبانها و ملت های مغلوب نمی باشد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر