جیلوها چه كساني بودند؟
آسوريان خاك عثماني با اين نام شناخته ميشدند. شمار اينها را نزديك به دويست هزار تن نوشتهاند كه در ايران و در خاك عثماني مقيم بودند. خود كليساي جداگانهاي با زبان سرياني داشتند و رهبر آنها بنام مارشيمون خوانده ميشد.چون جنگ جهاني اول برخاست و عثمانيها نيز وارد جنگ شدند، آسوريان به روسها گرويدند و بناي قتل و غارت را گذاردند.عثمانيها به سركوب آنان پرداختند تا اينكه جیلوها شكست خوردند و عده زيادي از آنان كشته شدند و بقيه با رهبري بنيامين مارشيمون به سمت ايران حركت كردند. دسته اول 25 هزار نفر بودند. روسها و مسيحيان آنها را پذيرفته و كسي از ايرانيان مزاحم آنان نشد. چون بسياري از آنها لخت و گرسنه بودند با پيشنهاد كارگزاري شهر اورمو وزارت امورخارجه ايران در روزنامههاي تهران آگهي منتشر ساخت و از تمام مردم ايران درخواست كمك و همياري نمود. در اثر آشفتگي قواي روس به علت تغيير رژيم در آن كشور قزاقان روس بهمراه جیلوها در آباديهاي اطراف اورمو به تاراج و كشتار مردم دست ميزدند بازار اورمو نيز از تاراج در امان نمانده به آتش كشيده ميشود. پس از تخليه اورمو از قواي روس اهالي اورمو به عوض مسلح شدن و آمادگي همچنان در انتظار اقدامات دولت مركزي ماندند. جیلوها با راهنمائيهاي كنسول انگليس توانستند قواي منسجمي را فراهم كرد. با خريد سلاح از روسها بتدريج شرارتهاي خود را آغاز نمايند. از 30بهمن درگيريهاي پراكنده در شهر بوقوع پيوست. اجلال الملك حاكم بيكفايت شهر در اداره حكمراني نشسته و كاري انجام نميداد. سواران قرهداغي كه به اصطلاح جهت ياري مردم بيدفاع اورمو بودند بدون هيچگونه درگيري از راه سالماس(سلماس) متواري ميشوند. ملايان شهر و سران(تحبيب بينالمللي) به جاي آنكه به تقويت مردم بكوشند. پرچم سفيدي را برداشته به خانه مارشيمون ميروند. وي در خانهاش نبود با كنسول روس تماس تلفني برقرار ميشود و با وعدههاي توخالي كنسول روس به خانههاي خود مراجعت ميكنند. مجدداً جیلوها حمله خود به مردم بيدفاع را آغاز ميكنند. سران شهر كار ننگين قبلي خود را تكرار كرده از در التماس در ميآيند. در شهر قتل و غارت ادامه مييابد. صداي ناله و شيون زنان و كودكان به آسمان بلند شده است و هيئت به اصطلاح صلح، كاري از پيش نميبرد و خود در محاصره جیلوها در ميآيد. مسترشيد يكي از رهبران نظامي جلوها همچنان و دستور به ادمه قتل و غارت ميدهد. شمار كشته شدهگان بيش از 1500 تن ميباشد. مسيحيان اعم از آسوري و ارمني از اول صبح شروع به كشتار نموده پس از ظهر اگر چه با دستور مستر شيد دست از كشتار برداشتند ولي باز هم از تاراج دست برنداشتند.
با نگاهي اجمالي به مرامنامه قواي مسلح آسوري به نقل از كتاب تاريخ اورميه نوشته محمد تمدن مشخص ميشود كه اهداف بلند مدتي در پس اين آشوبها وجود داشته است. تنها نتيجهاي كه التماس سران به بار ميآورد التيماتوم جلوها به اهالي اورمو جهت خلع سلاح اورمو ميباشد. جیلوها به بهانه پيدا كردن اسلحه به زور به خانههاي مردم وارد شده و به اذيت و آزار اهالي ميپرداختند. از طرفي قتل و غارت در روستاها همچنان ادامه داشت. پس از كشته شدن مارشيمون توسط اسماعيلآقا مشهور به سميتقو كه خود دست كمي از جیلوها نداشت و بارها به قتل و غارت روستاهاي سالماس و اورمو پرداخته بود. جیلوها در اورمو به بهانه خونخواهي مارشيمون روز دوشبه 27 اسفند كه خبر كشته شدن وي به اورمو ميرسد، سران جیلوها دستور ميدهند كه مدت 12 ساعت قتل عام در شهر انجام شود. در صبح روز چهارشنبه آخر سال كه در همه ولايات ايران جشن و سرور است جیلوها به محلات شهر روي آورده و به همراه مسيحيان و ارمنيها به كشتار مردم بيگناه اعم از زن و مرد و بچهها ميپردازند.
گفته آقاي توفيق كه وقايع را شاهد بوده است:((اگر كسي هول محشر را شنيده همين امروز محشر در اورومي بر پا شده است. چنان ناله و فرياد و صداهاي دلگداز زناني كه بچههاي خود را در مقابل آغشته به خون ميديدند به آسمان بلند شده كه انسان نميتواند بنويسد و بيشتر از اين شرح دهد يك شهري همه يكدفعه ناله ميكشند و اين نالهها با صداهاي خشن جلوهاي آدم كش و صداي تفنگ و گلوله بهم آميخته ميشود.))
دو ساعت به غروب مانده كمكم جلوها از محلات خارج ميشوند و هر چه فرش و وسايل و طلاجات غارتي بود با خود ميبرد. مسيحيان حتي زنان خود را نيز براي بردن وسايل غارتي با خود آورده بودند. يك ساعت به غروب مانده صداي تير و تفنگ قطع ميشود ولي خانهها مملو از جنازه بود. صداي ناله و شيون افراد باقي مانده از هر طرف شنيده ميشود. روز چهارشنبه آخر سال با اين وضع خاتمه مييابد. اين نيز ناگفته نماند كليمي زياد بوده است. آنان نيز در اين آشوب گرفتار پنجه جلوها ميشوند و مثل مسلمانان كشته و تاراج ميشوند. در اين قتل عام قريب به دههزار تن از مسلمانان و اهالي شهر كشته ميشوند. تعداد زيادي از سادات و علماي شهر جزو كشته شدگان ميباشد. از عمامه داران كه در آن روز در خانه خود كشته شدند: ملا عليقلي با دو پسرش ميرزامحمود و ميرزاعبدالله و عروسش - صدر العلماي محله علي شهيد- حاجي ميرزا علي اصغر- حاجي ميرزا بيوك آقا- ثقة الاسلام ارومي- آقا ميرزا صادق- آقا ميرزا ابراهيم مجتهد- حاجي ملا اسماعيل عيسالو كه سرش را گوش تا گوش بريدند- آقا مير جلال روزهخوان مدير مدرسه جلاليه- ملا علي روزهخوان معروف به گئوجا نوكر- ميرزا احمد روزهخوان يورد شاهي و يك نفر ملاسيف نامي كه با رشادت از خود و خانوادهاش دفاع كرده نهايتاً كشته ميشود. پس از اين كشتارهاي فجيع گرسنگي، ناامني و بيماري تيفوس در شهر رواج كرده، تعداد بيشماري از اهالي سالماس و اورمو از طريق اين بيماري بدرود حيات گفتند.
قواي جلوها
قريب به 12000 خانواده جلوها بودند كه با مارشيمون از خاك عثماني آمدند و قريب به 20000 خانواده ارمنيان و آسوريان خود اورمو و سالماس و سولدوز و 5000ارمني از ايروان كه به آنان پيوستند همه با هم متحد شده جهت تشكيل دولت متحد و آرزوهاي دور و دراز نقشه طرح ميكردند. از اينها 20000تن سپاهي ورزيده به همراه 800افسر روسي و 72افسر فرانسوي كه داراي 25 اراده توپ، 100 قبضه اسلحه شصت تير و چندين هزار تفنگ و اسلحه كمري بودند. رشته سياست و رهبري اين قوم در دست نيكيتين كنسول روس و مسترشيد كنسول آمريكا و مسيو گوژول رئيس بيمارستان فرانسوي بود و حمايت پنهاني انگليس نيز مضاف بر آنها بود. در ميان آباديها منطقه قوشچي و قرهباغ و عسگرآباد توانستند مقاومت دليرانهاي از خود نشان دهند.
توپخانه جيلو-ارمني
به تدريج با نزديك شدن سپاه عثماني به اورمو رفتن افسران فرانسوي از اورمو به تبريز جيلوها و مسيحيان در اين شهر به وحشت ميافتند. چند روزي ميگذردتا عثمانيان از راه ميرسند. مسيحيان به تلافي پيشروي عثمانيان از اهالي اورمو ميگرفتند و ميكشتند. از كسان به نامي كه در اين روزها كشته ميشود آقاميرمحمد پيشنماز خلخالي است كه در روز چهارم تيرماه، پيرمرد بيگناه را در خانهاش سر بريده و تكه تكهاش ميكنند. با فشار عثمانيها كه از طرف سالماس به اورمو ميآمدند، مسيحيان درنگ را جايز ندانسته، از سمت دروازه خازاران كوچ آغاز ميشود. ذكر اين مطلب ضروري است كه آنان تا دقايق آخر كوچشان به قتل و غارت و اذيت اهالي شهر ادامه ميدهند. دستههاي مسيحي و جيلوها(جلوها) پس از خارج شدن از اورمو نهايتاً در نزديكي سوليتپه توسط مجدالسلطنه شكست خورده و از هم ميپاشند و بازماندههاي آنان به سختي خودشان را به نزد اربابانشان(انگليسيها) در صائين قلعه(شاهين دژ) ميرسانند. بدين گونه قومي نمك نشناس كه جواب مهرباني را با گلوله دادهبودند و فجايع تكان دهدهاي را در اورمو و سلماس و ... روستاهاي اطراف مرتكب شده بودند خودشان دچار غضب الهي گشته ، اين چنين تارومار ميشوند.
اورمولو تايماز
به نقل از كتاب تاريخ اورميه - نوشته احمد كاويانپور
۱ نظر:
چوخ ساغ اولون ايلگينيزدن اوتوري. غربي آذربايجان سويقيريملاريلا علاقلي سيلسيله مقاله لر و فتولافلار بلاگيمدا يايينلانماقدادير. لوطفا باش ووروب و خالقيميزا چاتديرمايا يارديمجي اولونوز.
ارسال یک نظر