اومود اورمولو
بحث های چندزبانگی در ایران جدید نبوده وسالیان مدیدی می باشد که بسیاری از پیشروان ائتنیک های غیرفارس خواهان رسمی شدن زبان مادری خود در ایرانند که متاسفانه تاکنون در پروسه رسمی شدن زبانهای ائتنیک های غیرفارس کوچکترین پیشرفتی حاصل نشده و موقعیت ویژه و اتحصاری زبان گروه اقلیت فارس زبان تداوم دارد.
با شروع "بهار عربی" و سرنگون شدن رژیم های دیکتاتور و توتالیتار شکوفه های امیدی برای تحقق حقوق پایمال شده ملل تحت ستم خاورمیانه نیز در حال رشد می باشد، گرچه که قبل از شروع بهار عربی نیز با توجه به روند موجود در خاورمیانه و جهان نیز دیگر پایمال کردن حقوق زبانی ائتنیک های تحت ستم رفته رفته رخت بربسته و تنها در سیستم های بسیار بسته به مفاهیم جهانی و چند ملیتی تنها از برتریت یک زبان بر دیگر زبانها سخن به میان آورده می شود. ایران نیز متشکل از ائتنیک های مختلفی از جمله ترک، فارس، عرب، لر، کرد و ... می باشد که هر کدام دارای زبان مادری خاص خود اند.
سیستم آموزش و تحصیلی در ایران تنها زبان فارسی را به رسمیت شناخته و دیگر زبانهای ائتنکی های غیرفارس را با قوانین نانوشته و نامرعی ممنوع ساخت، این در حالی می باشد که بنا به گفته آقای حاجی بابائی وزیر آموزش و پرورش بیش از 70% کودکانی که وارد امر تحصیل می گردند دارای زبان مادری به جزء زبان فارسی می باشند و ایشان یکی از علل افت تحصیلی قابل توجه دانش آموزان حوزه ابتدائی را عدم تدریس زبان مادری و یادگیری زبانی به غیراز زبان مادری توصیف کردند. به وضوح سخن ایشان یکی از نشانه های عدم تحقق مرگ زبانی طی 2 سال اول ورود دانش آموزان غیرفارس به سیستم آموزشی می باشد که متاسفانه مرگ و طرد زبانی گروهای مغلوب در سالهای بعدی با برنامه های متعددی تحقق می یابد.
حال سوالی که ذهن هر انسانی باوجدانی را شاید به خود مشغول کند این می باشد که آیا چندزبانگی و یا رسمیت چند زبان در سیستم آموزشی کشور کثیرالملی به مانند ایران سبب تجزیه یا سبب ترویج دمکراسی می گردد؟
زبانهای مختلف
در بسیاری از کشورهای دنیا متکلمین چند زبانی وجود داشته و درهمین کشورها 2 یا چندین زبان با توجه به قانون اساسی کشور یاد شده به عنوان زبان رسمی کشور مذکور تصویب شده و مورد قبول جامعه و سیستم سیاسی واقع شده اند. در تقابل با این کشورهای چند زبانه کشورهائی نیز به مانند ایران وجود دارند که تنها یک زبان را به عنوان زبان رسمی پذیرفته و دیگر زبانها را ممنوع ساخته و یا به قولی دیگر حق زیست را از زبانهای مغلوب گرفتهاند.
در سوئد و آمریکا زبان رسمی وجود ندارد، سیستم سیاسی سوئد در سال 2009 رسمیت زبان سوئدی را از قانون اساسی خارج ساخته و تنها برای معرفی زبان سوئدی در قانون اساسی از لفظ زبان مادری بهره جسته است. در سوئد در کنار زبان سوئدی زبانهای فینی، رومنی، سامی، Meänkieli و ... در حال تکلم می باشد.
در آمریکا و در بعضی از ایالت های به صورت رسمی دوزبانه اند، در دیگر ایالتهای نیز در کنار زبان اسپانیائی بسیاری از زبانها در حال تکلم و استفاده از زبان مذکور در تمامی ادارات، سیستم ایالتی، آموزش و ... آزاد می باشند. هر ساله در کنگره آمریکا طرحی برای رسمی شدن زبان انگلیسی توسط گروهی از نمایندگان آماده می گردد ولی با ورود این طرح به کنگره طرح مذکور نمی تواند آرائ نماینده گان را جذب کند.
در بسیاری از کشورهای اروپائی زبانهای مختلفی مورد تکلم واقع میشوند. در کشورهای لوکزامبورگ، ایرلند، انگلیس، مالتا، هلند، سوئیس و ... دو زبان رسمی شناخته شده اند. در کشورهای اسپانیا، رومانی، ایتالا، هلند، جمهوری چک و ... در کنار زبان رسمی مفهومی با نام زبان رسمی منطقه ای نیز برای دیگر زبانهای کشور مذکور در حال استفاده می باشد. برای مثال در اسپانیا زبان رسمی اسپانیائی می باشد ولی در کنار این زبان زبانهای باسک، گالیسیا، نابارا، والنسیا، کاتالان و ... زبان رسمی منطقه ای اند. در کنار زبانهای رسمی و منطقه ای در اروپا به علت وجود متکلمین به زبانهای دیگر نیز تمهیداتی برای حفظ و گسترش زبانهای مذکور نیز از سوی دولت ها دیده شده است.
در آسیا تعداد کشورهای دو زبانه بیشتر از اروپاست. برای مثال هندوستان یکی از پرمتکلمترین کشورهای دنیاست. بر اساس قانون اساسی هندوستان 23 زبان رسمی و چندین زبان منطقه ای تثبیت گردیده است.
در اسرائل دو زبان رسمی وجود دارد، زبان های رسمی اسرائیل زبان عبری و عربی می باشد. در کشورهای عربی تنها در عراق دو زبان از سوی قانون اساسی رسمی اعلام گشته اند.
سریلانکا که تا مدتها با جنگهای ائتنیکی دست به گریبان بوده دارای 2 زبان رسمی می باشد. گروهای تامیل که خواهان جدائی از سریلانکا بودند اکنون دارای زبان رسمی خویش می باشند.
در هر کشور آفریقائی زبانهای بسیاری از سوی متکلمین استفاده می گردند. مرزهای جغرافیائی بسیاری از کشورهای توسط دول استعماری تعیین شده، به همین سبب بسیاری از گروههای ائتنیکی متعدد در یک جغرافیا واقع شده و یا برعکس یک گروه ائتنیکی پرجمعیت در چندین کشور همسایه پراکنده گشته اند. به همین سبب در بسیاری از کشورهای آفریقائی با نظر گروهای حاکمیت زبانهای متعددی رسمی سراسری و رسمی منطقه ای ظهور کرده اند.
در آمریکای لاتین به جزء کشور برزیل زبان اسپانیائی در وضعیت زبان حاکم واقع شده، ولی تنهاترین زبان رسمی نمی باشد. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین زبانهای متعدد رسمی و منطقه ای با توجه به قوانین اساسی کشور یاد شده مورد حفاظت واقع شده اند.
ممنوع ساختن استفاده از زبان اجتماعی تغریباً غیرممکن می باشد، چون در طول زمان اجتماعات کوچک به سبب بسیاری از مسائل خارج از موضوع مقاله سعی در حفظ و گسترش زبان مادری خود خواهند داشت، چون زبان مادری بهترین و کامل ترین زبان بیان هر انسانی می باشد. انسان در بسیاری از اوقات داشته های خویش تن خویش را فقط می تواند با زبان مادری که با آن پرورش یافته بیان کند در عین حال زبان تنها زبان نیست بلکه مهمترین ابزار برای انتقال داشته های هر انسان و جامعه ای از نسلی به نسلی دیگر می باشد.
وجود دو یا چند زبان رسمی و چندین زبان منطقه ای از جمله ویژگی های کشورهای توسعه یافته نبوده و به مانند هندوستان در بسیاری از کشورهای آسیائی و حتی همسایگان ایران به مانند عراق، افغانستان و ... نیز چندزبانگی و قبول چندین زبان رسمی و منطقه ای تثبیت شده است. به طور خلاصه چندزبانگی محصول توسعه یافتگی نبوده و حتی برعکس در بعضی از کشورهای کمتر توسعه یافته سیستم های چندزبانی در وضعیت بسیار مطلوبتری نسبت به بعضی از کشورهای توسعه یافته قرار دارد.
در بسیاری از کشورهای جهانی و منطقه ای در کنار زبانهای رسمی سراسری زبانهای رسمی منطقه ای نیز با حمایت همه جانبه سیستم سیاسی به حفظ و گسترش حیات خویش ادامه می دهند. زبانهای منطقه ای در ادارات، ارگانهای رسمی و دولتی، آموزش و تحصیل و ... کاربرد دارند، حتی تمهیداتی برای وجود مئدیا به زبانهای مذکور نیز از جمله وظایف سیستم سیاسی هست.
زبان رسمی مکزیک اسپانیائی می باشد ولی در کنار زبان اسپانیائی قانون اساسی مکزیت 62 زبان منطقه ای را به رسمیت شناخته است. همین طور قانونی اساس مکزیک نیز تدابیر قانونی برای حفظ و گسترش این زبانها را نیز در خود جای داده است.
مابین کشورهای چند زبانه 3 کشور از جایگاه ویژه ای برخوردارند، یکی از این کشورها لوکزامبورگ می باشد. در لوکزامبورگ سه زبان مورد استفاده قرار می گیرد. زبانهای آلمانی، فرانسوی و هلندی سه زبان لوکزامبورگ در امر آموزش و تحصیل اند. کودکان برای شروع تحصیل یکی از زبانهای فوق را انتخاب کرده و در اواسط دوران تحصیل شروع به یادگیری زبان دوم نموده و سپس شروع سومین زبان آغاز می گردد. بدین صورت هر دانش آموز موفق به تحصیل به سه زبان بوده و در کنار هر طبقه بندی نیز دانش آموزان موظف به یادگیری زبان انگلیسی اند.
بلژیک نیز کشوری سه زبانه می باشد. در بلژیک سه زبان آلمانی، فرانسوی و هلندی در اکثریت واقع شده است. چون مرزهای سیاسی بلژیک بر اساس زبان مشخص شده هر منطقه زبان رسمی خود را دارد. قانون اساسی بلژیک نیز سه زبان فوق را به عنوان زبان رسمی شناخته است.
در سوئیس 4 زبان رسمی آلمانی، فرانسوی، ایتالیائی و رومنی توسط قانون اساس مصوب شده وشناخته می گردد. تمامی این 4 زبان در سیستم اداری، سازمانهای دولتی و غیردولتی، سیستم آموزشی و تحصیلی و ... قابل استفاده اند.
زبان ترکی در ایران هزاران سال توسط دولتها و سلسله های ترک در اکثر امور استفاده شده تنها پس از سلسله ترک و آزربایجانی قاجار زبان ترکی در ایران تماماً سرکوب شده و مورد حجمه همه جانبه زبان حاکم بوده ، و متاسفانه سیستم دولتی زبان ترکی را به عنوان تهدید و امنیت ملی نگریسته هست در حالیکه در همین مقاله کوتاه و مذکور همانطور که شرح داده شد چندزبانگی دلیلی بر تجزیه، امنیت ملی، تمامیت ارضی، تهدید و ... نبوده و نیست بلکه برعکس اجرای سیاست آسیمیلاسیون، سیاست تک زبانی برای جامعه چندزبانه، دیدگاه امنیتی، کتمان هویت و زبان، استعمار داخلی و .. جزء مهمترین مسائلی می باشند که سبب تجزیه مناطق جغرافیای اند. سیستم تحصیلی و آموزشی ایران بر مبنای رسمیت انحصاری زبان فارسی که زبان گروه قالیت حاکم می باشد شکل گرفته است و در عین حال زبانهای دیگر ائتنیکهای ایران در سیستم آموزشی ایران کوچکترین جایگاهی ندارند. هیچ مئدیای مستقل که سعی در حفظ و گسترش زبانهای دیگر ائتنیکهای غیرفارس را به پیش ببرد وجود ندارد، بلکه مئدیای دولتی اکنون در حال ریختن سیستم آوائی زبانهای گروهه مغلوب اند. برای مثال زبانی که در شبکه های تلویزوین دولتی مناطق ترک نشین ایران بکار بسته میشود در عین حالیکه کوچکترین ارتباطی با زبان ترکی جامعه ترک ندارند بلکه برای فارسیزه کردن جامعه ترک بکار بسته می شود.
با سرکوب زبانهای ائتنیکی و ممنوع ساختن آنها هر روزه میخی بر تابوت باهم زیستن مردمان ایران زده می شود، نتیجه ای که این تفکر تنوع ستیز و یکسان ساز خواهد داشت تبدیل حرکتهای فرهنگی زبانی به حرکتهای سیاسی و سپس جدائی جوامع از هم خواهد بود که در دنیا نمونه های بسیاری از این نوع حرکتها وجود داشته و دارد. پروسه تبدیل حرکت های فرهنگی زبانی به حرکت های سیاسی طی دوره های گذشته با سرکوب خواسته های به حق ملل غیرفارس آغاز شده است، متاسفانه اپوزوسیون داخلی و خارجی ایران نیز که نام سراسری را به یدک کشیده ولی تنها اپوزوسیون جامعه فارس بوده اند نیز در یک مورد همسو با سیستم های گذشته و کنونی بوده اند و آنهم نادیده گرفتن تمامی حقوق ائتنیک های غیرفارس می باشد.
آقای حاجی بابائی وزیر امور آموزش و پرورش طی مصاحبه ای در گذشته علت افت تحصیلی دانش آموزاد دوره ابتدائی را چنین توصیف کرده بودند:
"بیش از 70% دانشآموزان در سراسر كشور دو زبانه اند و پس از ورود به كلاس اول و گذراندن يك سال تحصيلی هنوز زبان مادری آنها به فارسی تبديل نشده است؛ اين گونه دانشآموزان چگونه میتوانند با دانشآموزانی كه در تهران تحصيل ميیكنند رقابت كنند. دانشآموزی كه در كلاس اول با اين افت تحصيلی مواجه شود تا آخر نيز نميتواند موفق باشد."
چرا باید 70% دانش آموزان زبان اقلیت 30% را به اجبار بیاموزند؟ زبان 30% جامعه چه ارجحیتی بر زبان 70% جامعه دارد؟ آیا این ارجحیت به معنای نابودی زبان و فرهنگ ترکی، عربی، بلوچی، کردی، لری، مازنی، گیلکی و ....برای حفظ و گسترش زبان و فرهنگ مردم فارس نمی باشد؟
آقای حاجی بابائی وزیر امور آموزش و پرورش طی مصاحبه ای در گذشته علت افت تحصیلی دانش آموزاد دوره ابتدائی را چنین توصیف کرده بودند:
"بیش از 70% دانشآموزان در سراسر كشور دو زبانه اند و پس از ورود به كلاس اول و گذراندن يك سال تحصيلی هنوز زبان مادری آنها به فارسی تبديل نشده است؛ اين گونه دانشآموزان چگونه میتوانند با دانشآموزانی كه در تهران تحصيل ميیكنند رقابت كنند. دانشآموزی كه در كلاس اول با اين افت تحصيلی مواجه شود تا آخر نيز نميتواند موفق باشد."
چرا باید 70% دانش آموزان زبان اقلیت 30% را به اجبار بیاموزند؟ زبان 30% جامعه چه ارجحیتی بر زبان 70% جامعه دارد؟ آیا این ارجحیت به معنای نابودی زبان و فرهنگ ترکی، عربی، بلوچی، کردی، لری، مازنی، گیلکی و ....برای حفظ و گسترش زبان و فرهنگ مردم فارس نمی باشد؟
اکنون شما بیاندشید که تجزیه کنندگان واقی این منطقه کدام بوده و کدام عامل سبب تجزیه این منطقه خواهد شد؟ ارائه سیستماتیک راسیسم دولتی، استعمار داخلی ملل محکوم، تنوع زدائی، آسیمیلاسیون، تحقیر و کتمان زبانها و هویت های اتنیکی مغلوب و ... یا احترام به تنوع ائتنیکی، رسمیت چندزبان،آموزش زبان مادری گروههای مغلوب و مستمعره و ..؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر