عابد فتاحی و ناخرسندی و اعتراض به بازگرداندن اسامی ترکی محلات شهر اورمیه

Kategori: , , , , , , , , , , , , , Umud Urmulu - چهارشنبه, مرداد ۱۵, ۱۳۹۳ - 0 comments
اورمولو
عابد فتاحی یکی از به اصطلاح نماینده‌گان "شهر اورمیه" که با توجه به ساختار مافیای قدرت در درون دولت ایران و به سبب چراغ سبز دولت و ملت حاکم جهت کردستانیزه کردن غرب آزربایجان و دیگر مناطق ترک‌نشین طی چند سال گذشته به شیوه‌‌ای تردستی‌وار به مجلس ایران راه یافته پس از برگرداندن اسامی اصیل ترکی محلات و خیابانهای شهر اورمیه از سوی شهرداری همصدا با مئدیای خارج نشین گروه‌های ناسیونالیست افراطی و دیگر گروههای مسلح کرد اعتراض جدی و ناخرسندی خود از بازگرداندن اسامی اصیل ترکی را از طریق سایت جوان پرس که منتصب به گروههای کرد حامی وی بوده و دیگر مئدیاهای افراطی کرد همچون کردستان مئدیا، روژه‌هلات، کانال تیشک، نیسان نیوز و ... را ابراز نموده است.
انتخاب عابد فتاحی به عنوان نماینده اجباری اقلیت کرد ساکن شهر اورمیه در حالیکه چنین مدلی برای هیچ یک از دیگر مناطق اقلیت نشین ایران همچون بیجار، قروه، تهران و ... صورت نمپذیرد خود علامت سوال بزرگی را پس این انتخاب و سیاستهای دولت و ملت حاکم برای غرب آزبایجان را به همراه دارد که خود مقاله‌ و مجالی دیگر را می طلبد. 
عابد فتاحی ناخشنودی خود از بازگرداندن اسامی اصیل ترکی محلات شهر اورمیه را با غلطیدن در گفتمان به غایت نژادپرستانه پان‌ایرانیستی- آریانیستی و تحریک روح ایرانگرایان ابراز داشته، به طوریکه وی اقدام شهرداری اورمیه در جهت تغییر اسامی جعلی فارسی به اسامی تاریخی ترکی را مغایر با قوانین دولت ایران در کاربرد نام های اصیل به اصطلاح فرهنگ ایرانی معرفی نموده و از اسامی ترکی با نامهائی همچون اسامی غیرایرانی و غربی یاد نموده است. در عین حال منبعی که ایشان برای ناخرسندی از اسامی ترکی ارائه داده آئین نامه‌ای هست که توسط حداد عادل در مجلس ایران به تصویب رسیده که از بعد محتوا و و مفاهیم هیچ کاستی از آئین نامه‌ها و بخش نامه‌های دوران آلمان فاشیستی ندارد.
عابد فتاحی در چندین مصاحبه‌ای که با سایت خبری جوان پرس داشته از تغییر اسامی محلات کرد‌نشین اورمیه و به الطبع اعتراض شهروندان کرد اورمیه‌ای سخن رانده است، طبیعتا اسامی بازگردانده شده ترکی محلات اورمیه قدمتی بسیار بیشتر از ورود مهاجرین کرد به شهر اورمیه و غرب آزربایجان را به یدک می کشد و لزومی به توضیح پیشینه اسامی ترکی همچون شورشورا آغزی، یئتدی دئییرمان، دره‌چائی و ... نیست. سخن اینجاست که هدف عابد فتاحی از همصدائی با گروههای ناسیونالیست افراطی کرد موجود در منطقه در تقابل با بازگرداندن اسامی ترکی اصیل شهر اورمیه در چیست؟ آیا اوضاع بلبوشیی که امروز در عراق و سوریه شاهدیم و سبب تحریک احساسات ناسیونالیسم کرد گردیده، به طوریکه در عراق و سوریه بادهای گذرای یاد شده سبب اشغال آشکار و مسلحانه کروکوک ترکمان نشین و دیگر مناطق غیرکردنشین عراق و سوریه گردیده اینبار از دهان و تریبون عابد فتاحی برای اجرا این نقشه شوم در غرب آزربایجان را شاهدیم؟ هدف عابد فتاحی از سخنان تحریک آمیز در حالیکه منطقه خاورمیانه در جنگ خانمان سوز مذهبی و ائتنیکی می سوزد از برافروختن آتش این شعله  در غرب آزربایجان را بر اساس کدامین هدف می توان بازگو نمود؟ آیا اصرار بر گفتمان ایدئولوژی ناسیونالبیم کرد و ناخرسندی از اسامی اصیل ترکی متضاد با وحدت شیعه و سنی که افرادی همچون عابد فتاحی از آن دم می زنند نیست؟ چه شده که ناسیونالیسم کرد ارجحتر از وحدت شیعه و سنی گردیده است. در دیگر سو پس از اعتراض به بازگرداندن اسامی اصیل ترکی محلات شهر اورمیه توسط عادل فتاحی مئدیای خارج‌نشین گروههای ناسیونالیست افراطی کرد جوانان ناآگاه کرد را به پاک کردن و خسارت زدن به تابلوهای ترکی دعوت نموده که متاسفانه طی چند روز گذشته به چندین تابلوی ترکی محلات خسارت وارد شده است. باید یادآور شد که مسئولیت مستقیم ایجاد ناامنی و درگیری ائتنیکی در شهر اورمیه بر عهده عادل فتاحی و مئدیاهائی که از ایشان حمایت می کنند می باشد.   
در دیگر سو بر اساس کدامین الگو می باید اسامی چند محله اقلیت نشین کرد اورمیه با اسامی کردی تغییر داده شوند؟ در کدام برهه تاریخی محلات و خیابانهای شهر اورمیه دارای اسامی کردی بوده‌اند که سپس این اسامی ترکیزه شده‌اند؟ آیا الگوی یاد شده در مناطق اقلیت نشین تهران، شیراز و .. و یا مناطق ترکنشین بیجار و قروه که علارغم پیشنه ترکی به سبب بازیهای سیاسی جهت زدودن نام آزربایجان و حذف تاریخ ترک از مناطق ملی و ائتنیکی به استان کردستان تقدیم گردیده نیز اجرا گردیده است؟ 
عابد فتاحی یکی از علل مخالفت خود با بازگرداندن اسامی ترکی را نامانوس بودن اسامی یاد شده عنوان کرده است، باید گفت طبیعتا اسامی تاریخی و اصیل ترکی شهری همچون اورمیه که دارای پیشینه ترکی بوده برای گروه‌های مهاجر کرد نامانوس آید ولی بی‌تردید هیچ یک از اسامی ترکی محلات اورمیه برای ساکنین اصلی و صاحبین اورمیه که آمیخته با فرهنگ اصیل و آداب و سنن جامعه ترک می باشد نامانوس نبوده بلکه تماما آئینه فرهنگی شهر اورمیه را به یدک می کشد. سخن اینجاست که نماینده اقلیت کرد اورمیه‌ای چرا تاکنون ناخرسندی خود از اسامی نامانوسی و غریبه‌ای همچون روژین، روژه‌هلات، آرارات و .. که با تبلیغ مئدیای ناسیونالسیت خارج نشین کرد-ارمنی در چندین مغازه اورمیه با هدف کردستانیزه کردن شهر اورمیه را شاهد بوده‌ایم عکس العملی نداشته و رگ ایرانیت و آریائی ایشان در بازگرداندن اسامی ترکی به محلات اورمیه عود نموده است؟ آیا برگزیدن اسامی که با نیات و اهداف سیاسی صورت پذیرفته مغایر با قوانین دولت ایران هست یا کاربرد اسامی اصیل هزاران ساله ترکی شهر اورمیه؟ 
سایت جوان پرس در همین رابطه مصاحبه‌ای با کارشناسی به نام "سهیلا همتی" که خود را دارای مدرک دیپلم ریاضی معرفی نموده انجام داده، بر اساس گفته‌های کارشناس یاد شده بیشتر نامهای مغازه و مراکز خرید به زبان ترکیه است و بعضی از مردم معنای آنها را نمی دانند. باید به کارشناس محترم عرض نمود که زبانی به نام "زبان ترکیه"وجود خارجی ندارد و اگر منظور زبان ترکی ترکیه بوده باشد به علت قرابت و نزدیکی که مابین دو شیوه آزربایجان و ترکیه‌ای زبان ترکی وجود دارد نمی توان این دو را از هم مستثنا دانسته و تمایز نمود و در صورتیکه حتی نامهای رایج در شهر اورمیه به شیوه ترکی ترکیه‌ای نیز باشند مسئله‌ای غیرعادی نیست و دقیقا به مانند کاربرد و یا حتی نزدیکتر از شیوه فارسی سمنانی و فارسی اصفهانی برای برگزیندن نامهاست. اما اینکه بسیاری از مردم معنای نامها را نمی دانند باید اذعان نمود که بله به سبب عدم آموزش زبان مادری میلیونها ترک در ایران شهروندان ترک ایران بی‌سواد مطلق از بعد زبان مادری‌اند و عدم درک نامهای ترکی مسئله‌ای غیرعادی نیست.
امید صالحی یکی دیگر از کارشناسان سایت جوان پرس که وی نیز دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی بیان شده در مصاحبه خویش گفته: استفاده از این اسامی به تدریج باعث جایگزین شدن برخی از کلمات و عناوین زبان های خارجی در زبان فارسی و حتی نادیده گرفتن و فراموش شدن زبان مادری مردم می شود. میباید گفت از چه زمانی زبان ترکی که اقلا زبان نزدیک به 30% شهروندان دولت ایران هست زبانی خارجی گردیده و در ثانی کاربرد لغات ترکی آیا سبب فراموشی کدام زبان مادری خواهد شد؟ آیا فارس زبانان ساکن اورمیه که بی‌تردید رقم ناچیزی‌ می توانند باشند خدائی ناکرده دچار مشکل زبان مادری خواهند شد یا مردم ترک اورمیه‌ای که از تحصیل به زبان مادری محروم نگه داشته شده‌اند؟
یادآور شویم که این اولین حرکت ضدترک و همنوائی با گروههای ناسیونالیست خارج نشین عابد فتاحی نیست و بی‌تردید آخرین نیز نخواهد بود.  
سخن آخر اینکه دستهای پلیدی که در اورمیه طی دوره‌های گذشته به انتخاب تردست‌وار عابد فتاحی به عنوان نماینده اجباری اقلیت کرد ساکن اورمیه اعتراض نکرده‌اند امروزه میباید روبروی جامعه ترک پاسخگوی خیانت خود به وطن ملیمان آزربایجان و جامعه ترک باشند. سکوت در برابر زیاده‌خواهی‌ها و توسعه‌طلبی ارضی که از سوی تریبونهای مشخصی ابراز می گردد می تواند آینده‌ ناگواری را برای همه ما رقم زند و صاحبین این آب و خاک همواره باید به جد مواظب زیاده‌خواهی‌ها باشند.

ظلمی که بر "زبان ترکی" و "انسان ترک" در ایران روا داشته شده / می شود

Kategori: , , , , , , , , , , Umud Urmulu - شنبه, مرداد ۱۱, ۱۳۹۳ - 0 comments
اومود اورمولو
پس از فروپاشی سلسله ترک قاجار و ظهور فردی دست نشانده همچون رضاخان تئوریسین‌های نزدیک به وی برای اعمال حاکمیت مطلق دولت مرکزی و عدم تضعیف آن از سوی گروه های ائتنیکی و زبانی متعدد موجود در جغرافیای ایران دست به یکسان سازی وسیع و سراسری قوانین زدند ولی برای اعمال قوانین یکسان ساز وجود یک دولت ملی جزء ضروریات بود. دولت تازه تاسیس شده توسط رضاخان بدون اینکه حق تمثیلیت تمامی گروههای زبانی و ائتنیکی موجود در ایران را داشته باشد این حق را بر خود قائل شد که خود را نماینده تمامی گروههای ائتنیکی و زبانی نامیده و دولتش را "دولت ملی" بخواند، در حالیکه به مرور زمان و تصویب قوانین، گفتمان و ایدئولوژی برتری طلبانه‌ای همچون آریانیسم و باستانگرائی توسط خاندان پهلوی روشن شد که نه تنها دولت وی دولت ملی نبوده و حق تمثیل گروههای متعددی ائتنیکی و زبانی را نداشته بلکه دولت وی تماما از بعد گفتمان، کردار و ایدئولوژی برخواسته و تمثیل کننده جامعه فارس زبان ساکن ایران بوده است.
پس از دولت سازی مصنوعی پروسه‌ای مشابه اینبار برای ملت سازی نیز شروع گردید، ولی مهمترین مانع برای ملت سازی تنوع ائتنیکی، فرهنگی و زبانی ملل عمده موجود در جغرافیای ایران بود. رضاخان برای پدید آوردن جامعه‌ای هموژن دست به دامن اقتصاد مرکزگرا، سیستم اجباری و سراسری آموزش و پرورش، ساخت راه آهن سراسری و ... و الخصوص اصلاحات وسیع در زبان فارسی و موقعیت ویژه و انحصاری بخشیدن بر آن همچون زبان دولتی، زبان ایرانیت، زبان فرهنگ و هنر، زبان ادبیات و شعر، زبان اقتصاد و ... نمود.   
توسعه روند ملت سازی با ویژگی های یکسان ساز به بستر اسامی و نام ها نیز کشیده شد و به بهانه خالص سازی زبان فارسی که زبان برگزیده دولت بود موجی شدید و تکان دهنده بر لیه زبان فارسی و علیه زبان هائی همچون ترکی و عربی به راه افتاد تا تمامی واژه‌هائی که از زبانهای ترکی و عربی وارد زبان فارسی شده و دیگر "بیگانه" خوانده می شدند از زبان فارسی بیرون رانده شوند. نشریاتی همچون کاوه، ایرانشهر، ایران باستان و ... که جزء هم فکران رضاشاه در نیمه اول قدرت وی بودند با یاری جستن از نظریات تئوریسن های آلمان نازی همچون آرتور دو گوبینو، ماکس مولر، استوارات چمبرلین و ... زیرساختهای تاریخی و ایدئولوژیکی لازم جهت مشروعیت بخشیدن به برتری طلبی فارس زبانان و الخصوص زبان فارسی در ایران را به عنوان تمثیل کننده آریائیان محیاء می نمودند. در داخل نیز اشخاصی همچون محمود افشار، تقی زاده، فروغی، جمال زاده، مشفق کاظمی، احمد فرهاد، غلامحسین فروهر، احمد کسروی تبریزی و ... نیز بر طبل ترک و عرب ستیزی می کوبیدند. 
در پروژه مصنوعی ملت سازی رضاخانی که بر پایه طرد تنوع ائتنیکی، فرهنگی و زبانی ملل موجود در جغرافیای ایران شکل گرفته بود زبان گروه اقلیت فارس زبان جزء یکی از ارکان اصلی "ایرانیت" تعریف شده بود و به طور بارزتر ایرانی بودن مترادف با فارس زبان بودن معنا شده بود. در این دوره زبان گروه اقلیت حاکم به عنوان یکی از مهمترین ابزارها برای ایجاد وحدت اجباری ملل موجود در جغرافیای ایران و پروژه ملت سازی بکار بسته شد و در همین حال بود که دیگر زبانها همچون ترکی، عربی، لری، گیلکی، بلوچی، کردی، مازنی، طبری و.. به سبب تمایز با زبان گروه اقلیت حاکم به عنوان زبانهای "غیرملی ایران" نامیده شدند(اکبری، 1384، ص 252). در نامه باستان در زمینه طرز نگرش دولت به زبان حاکم چنین آمده بود: "دم از پارسی‌پرستی و ایران دوستی زدن و سخنان تازی و دیگر بیگانگان را گفتن و نبشتن، آهن سرد کوفتن است.... ما می خواهیم در سایه شاهنشاهی پهلوی، ایران نو را چون ایران باستان بیارائیم و... اگر پلی برای پیوند ایران باستان و ایران نو باشد، همین پارسی خواهد بود و بس..."(ایران باستان 1311 بهمن). در کنار موقعیت های انحصاری زبان فارسی، ارتش واحد، سازمان‌های اداری، سیستم آموزشی و پرورشی اجباری و سراسری مهمترین ابزارهای یکسان ساز دولت پهلوی برای ملت سازی بشمار می رفتند.  
رضاخان برای تغییر و فارسی سازی اسامی ترکی و عربی که بیگانه خوانده می شدند اول از ارتش که خود وزیر جنگ بود شروع نمود و در ادامه فرهنگستان ایران عهده دار فارسی سازی یا به عبارتی ترکی و عربی زدائی شد. فارسی سازی اسامی ترکی نیز تحت قالب "اسامی ایرانی" رفته رفته شروع گردید برای مثال روزنامه ایران به سال 1301 ش. نامه‌ای را که از طرف وزارت خارجه به وزارت داخله ارسال شده بود را به چاپ رساند، به این مضمون که چون ایستگاه های راه آهن جلفا، تبریز و دریاچه اورمیه به اسامی روسی نامیده شده و موجب اشکال است، لازم است که اسامی مزبور را تغییر و برای نقاط مذکور "اسامی ایرانی" انتخاب و معمول شود(1301 دلو 29). این تنها شروع فارسیزده کردن اسامی ترکی و غیرفارسی بود و پس از مدتی فارسی سازی و ترکی زدائی به تغییر نام واحد پول، نام خانوادگی، تابلوها مغازه، اسامی شهرها و روستا، خیابانها، معابر شهری، کوچه ها، میدانها، مدارس، ماهها و ... با تصویب قوانین و دستورات دولتی رسید. 
فارسی سازی اسامی حتی به تغییر نام طوایف، مناطق ایلی، زبان مادری، گروه ائتنیکی و... نیز انجامید به طوریکه احمد کسروی در همین راستا کتابی به نام "آذری یا زبان مردم آذربایجان" نگاشته و در آن کتاب با طرح نظریه های غیرعلمی  به شدت به مفاهیم ترک و زبان ترکی حمله نبوده و به عناونین مخلتف زیر سوال برد، از همان هنگام بود که در راستای سیاست ترکی زدائی پهلوی نام های "آذری" و "زبان آذری" به ترتیب به جای مفاهیم "ترک" و "زبان ترکی" گنجانده شد و این سیاست انکار کننده زبان و هویت ائتنیکی انسان ترک تا به امروز در ایران تداوم داشته است. این مسئله در مورد تغییر نام طوایف و مناطق ایلی نیز برای حذف نشانه های دیگر گروههای ائتنیکی و زبانی غیرفارس زبان بکار بسته شد، برای مثال نامهای خزعل آباد به خسروآباد، خرعلیه به خرم کوشک، عرب به پل دشت، قراعئینی به سیه‌چشمه و ... تغییر داده شدند. بنا به نوشته های خود رضاشاه در سفرهائی که به دیگر مناطق غیرفارس نشین داشته وی شخصا دست به تغییر اسامی و فارسیزه کردن آنها نموده برای مثال در خاطراتش می نویسد: "من در مرکز امر کردم این ایالت را به نام حقیقی و شریف خود یعنی "خوزستان" بخوانند و به تمام ادارات دستور دادم که ابدا این ولایت را عربستان ننویسند(سفرنامه خوزستان، 2535، ص 180؛ حکمت، 2535، ص 237). فارسیزه کردن اسامی غیرفارسی و ترک - عرب زدائی در این دوره به حدی بود که مریت هاکس می نویسد: "روحیه جدید ناسیونالیسم در ایران دریائی است از فاشیسم اگر قرار بود اسمی بر روی محلی بگذارند، دقت خاصی بکار می رفت تا یک کلمه فارسی سره و نه عربی بکار رود". از حدود 107 واژه جغرافیائی که در این دوره با اسامی فارسی عوض گردیده 69 اسم مربوط به منطقه آزربایجان جنوبی بوده است(ساکما: 240027290). بعدها که کمسیون جغرافیائی برای تغییر اسامی و فارسیزه کردن آنها شکل گرفت در اساسنامه و بندهای 3 و 4 آن به ترتیب تغییر اسامی که با پیشوند و پسوند ترکی چای، سو، داغ، بلاغ و ... بود و تغییر اسامی ترکی یا عربی طوایف و نیروهای عشایر ایران به فارسی رسما به صورت سیستماتیک مورد تغییرات اساسی واقع گردید (بدره‌ای، 1357، ص 75).   
فارسیزده کردن سیستماتیک اسامی غیرفارسی و ترکی زدائی در دوره‌های اول و دوم خاندان پهلوی به صورت تماما مشابه ادامه یافت تا اینکه انقلاب اسلامی تحقق یافته و فضای نسبتا باز اندکی برای ملل غیرفارس پدید آمد. ولی این فضاء باز و تغییر نگرش دولت به تنوع زبانی، ائتنیکی و فرهنگی نیز گذرا بود و تمامی سیاست های پهلوی اول و دوم بی کم و کاست تنها با روتوشی از تفسیری خاص از اسلام تشیع دوباره عرضه گردید. رسمیت انحصاری زبان گروه اقلیت حاکم فارس زبان، تصویب آیین نامه اجرایی قانون ممنوعیت بکار گیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه، تداوم فارسی سازی و تغییر اسامی تاریخی ترکی مناطق ملی ترک نشین، تداوم کتمان وجود انسان ترک و زبان ترکی در ایران، عدم آموزش زبان مادری، تحمیل زبان گروه اقلیت حاکم، کتمان تنوع ائتنیکی و زبانی جغرافیای ایران، و صدها مورد اینچنین دیگر ناشی از تداوم همان سیاستهای تنوع ستیز اینبار در دوران انقلاب اسلامی می باشد. حتی چند وقت پیش که حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در مصاحبه‌ای به صراحت از نقشش در اخراج یک کارمند صدا و سیما تنها به سبب استفاده از کلمه اس‌ام‌اس پرده برداشت راقم این سطور ناخواسته به اخراج رئیس پست و تلگراف احواز وقت به دستور رضاشاه آنهم به سبب اینکه در نامه‌اش به وی یک کلمه اروپائی بکار برده بود(مراسان: 120 786-2-46)افتادم که طرز نگرش افراطی در مورد زبان اقلیت حاکم تغییر نکرده است.
گوشه‌ای از هزاران اسامی ترکی که با اسامی جعلی فارسی عوض گردیده‌‌اند:
ساری سو( آب زرد)، ايسسی سو (آبگرم)، دیلک آداسی (آرزو- جزیره دریاچه اورمیه)، قانلی قایا  (آرش- جزیره دریاچه اورمیه)، آلگون یا الگلو (سقز)، اردشه ‌تپه‌سی(اردشیر – جزیره دریاچه اورمیه)، آراز باری (ارسباران)، یاریم قایا (اشکسر – جزیره دریاچه اورمیه)، اومود (اومید – جزیره دریاچه اورمیه)، تورکلر آداسی (ایران نژاد – جزیره دریاچه اورمیه)، باریش (بارنج - روستا)، باشماق (باشه – از توابع سقز در استان کردستان فعلی)، داغ باغی(خیابان امام علی- اورمیه)، قاراداغ(ارسباران)، خیاو(مشکین شهر)، قاراآغاج(قدس)، اورمیه(رضائیه، ارومیه)، قالاجیک(عزیز آباد)، سۇ باتان(تازه ده)، سرایسکند(هشترود)، ملک کندی(ملکان)، گؤووز کندی(گاوخس)،  توفارقان(آذرشهر)، قاراخاچ(علی آباد)، ساوالان(سبلان)، تیکان تپه(تکاب)، بهنق 2(اسد آوا- اورمیه)، قوتان قوش (برزین – جزیره دریاچه اورمیه)، گمیچی تپه بزرگ تپه – (جزیره دریاچه اورمیه)، بوز قوش (بزگوش- نام کوه)، امچه‌لی (بناور- شهرستان گرگان)، بیناب (بناب- شهر)، بندر انزلی (بندر پهلوی)، آق مسته (بهرام – جزیره دریاچه اورمیه)،  بیله سووار (بیله سوار)، قان یاخماز (پناده - گرگان)، آق قالا (پهلوی دژ- قلعه)، یام (پیام)، دمیر داش (تنجک – جزیره دریاچه اورمیه)، چاخیرلی (جاگر)، جالایان (جلایان – رودخانه)، گامیش آوان (جمشید آباد – محله تبریز)، جووه‌ت (جوبند)، آرپالیق (جوزار – جزیره دریاچه اورمیه)، تاپداق (جوین – جزیره دریاچه اورمیه)، آغ زمی (خاک سفید - مرند)، آللاهیار (خدایار - سقز)، خاروانا (خروانق)، خالخال (خلخال)، داراوار (درآباد)، ترکمن صحرا (دشت گرگان)، گوموش تپه (دمشقیه)، قارل گوز (زال- از ایستگاه های راه آهن)، ساری تپه (زر تپه)، یوخاری آلتین (زرینه بالا - سقز)، آشاغی آلتین (زرینه پائین - سقز)، زولا چای (زولا رود)، ساری قایا (سارقیه)، ساققیزچی (ساقزچی)، سامانلی (سامانی - جزیره دریاچه اوزمیه)، آغ داغ (سپید – جزیره دریاچه اورمیه)، آغ قالا (سپید دژ)، یراق (ستام)، ساراب (سراب)، باش بولاق (سرچشمه - سقز)، سرئین (سرعین)، جئیرانلی(جاریحانی)، آخما قایا(احمقیه)، آجی چای(تلخه رود)،ساری قایا(سارقیه)،قارا گؤل(سیاه استخر)،قیزیل اؤزن(سفید رود) ،اوجان(بستان آباد)، آراز(ارس)، مئیدان چای(مهران رود) ،هلاکو(هرزند)،گلن به‌ی(گل انبر) ،انه‌مه‌(انانق)، تۆرکان اۏوا(فرزانه آباد)، کاظیم خان دیزه‌سی(فلاحی- اورمیه)، ساوۇج(ساوه) ، شورشورا(خیابان منتظری- اورمیه)، باخچاجیق(سردار آباد)، ساریجا (سریجه – جزیره دریاچه اورمیه)، ساغ مئشه (سعدی - اردبیل)، سئداوا (سعید آباد)، آغ تپه (سفید تپه – استان کردستان فعلی)، آغ گونبد (سفید گنبد)، سیئوان (سگبان)، سولطان داغی (سلطان داغی)، سوماقلو کندی (سوماق ده)، سولئیمان کندی (سلمان کند – استان کردستان فعلی)، سونقور (سنقر)، کاظیم خان داشی یا قیرخلار (سنگ کاظم – جزیره دریاچه اورمیه)، قارا گؤل (سیاه استخر)، قاراقایا (سیاه پایه)، قارا سو (سیاه چر)، آللاه وئری خان كؤرپوسو (سی و سه پل - اصفهان)، قارا چمن (سیاه چمن)، قارا چور (سیاه چور)، قاراقان یا قاراغان (سیاه دشت – در استان کردستان فعلی)، قارا بوغدا (سیاه گندم – در استان کردستان فعلی)، قاراناو (سیاه ناو - سقز)، قارا سو (سیاه آب)، قارا آدا (سیاوش- جزیره دریاچه اورمیه)، آغ ائولر(سیمین ده)، قاراعئین (سیاه چشمه – نزدیک ماکو)، قوروچای (شاه آباد)، قورشاقلی (شبدیز – جزیره دریاچه اورمیه)، دوه‌چی (شتربان)، شاراوخانا (شرفخانه)، دوزلوجا تپه‌سی (شورتپه – جزیره دریاچه اورمیه)، قاراوول داغی (شیر کوه)، صوفو چای (صافی رود)، صاندیقلی (صندوقلو)، سفلی آشاغی سوما (صومعه)، باش سوما (صومعه علیا)، قالاجیق (عزیز آباد)، آل آشیق (علی شیخ)، آستاریچای (عنصرود)، گودار چای (قادر رود)، داش آتان(دانش آباد)، قازان خان(غازیان)،قره تپه(سیاه کوه)، قاراوۇل داغی(شیرکوه)،حاجی به‌ی کندی(حاجی بکنده)، سایین قالا(شاهین دژ)،میشو(میشاب)، قافلانتی(قافلانکوه) ،باش بۇلاق(سرچشمه) ،قره سۇ(سیه چشمه) ،اۇچ نووا(اشنویه) ،عربلر(پلدشت)،قویون داغی(کبودان- از جزایز دریاچه اورمیه) ،کیوی(کوثر) ، گۇن‌دۏغان(کندوان)،طارم(آب بر)،زنگان(زنجان)،کؤشک سارای(کشکسرای) ، قره‌لر(علامه مجلسی- اورمیه)سۏیۇق‌بۇلاق(مهاباد) ،ساری‌داش(سردشت)،قاراعئینی(سیه چشمه)، خانا(پیرانشهر)، شئیطان اۏوا(طالقان)، ایراق دهنه(راهدانه)،ائششک یا ائشیک داغی!(جزیره اشک- از جزایر دریاچه اورمیه)،جیغاتی(زرینه رود)، دیلمقان یا سالماس(شاپور)،سولدوز(نقده)،گؤز آیران(کوزه گران)،داش دورگه(درگه سنگ)،قالالار(قلات)،تاتائو(سیمینه رود)،قۏشاچای(میان‌دوآب)، قافلانتی (قافلانکوه)، قیبله بوداغی (قبله چشمه – در استان کردستان فعلی)، قیزیل آغاج (قزل آقاچ)، قالا چای (قلعه رود)، قورووچای (قوری چای)، بارینما یا یوخاری گولایان داشی (کاکائی بالا – جزیره دریاچه اورمیه)، قامچیلار (کام – جزیره دریاچه اورمیه)، یالاقلی (کامه – جزیره دریاچه اورمیه)، آفشارجیق (کاوه – جزیره دریاچه اورمیه)، قویون داغلی (کبودان- جزیره دریاچه اورمیه)، گوجو وار (کجا آباد)، چاغلایان (کرکس- جزیره دریاچه اورمیه)،  کهرلان (کلخوران)، کئچل داشی (کلسنگ)، گون دوغان (کندوان)، قاشیق (کوشک - سقز)، امه‌جنلر (گرز – جزیره دریاچه اورمیه)، قیشلاق (گرمسار)، گلین (گلشن – در استان کردستان فعلی)، كؤمورچايی (گمناب)، خزر (مازندران)، یئددی گؤز(هفت چشمه)،یئددی دئییرمان(هفت آسیاب- اورمیه)،خان دره‌سی(دره قاسملو، دره شهدا)، آرواد کندی(ارباب کندی) ،لاها یا لاهی(لحاق)، چاناق بۇلاق(جناقیرد)، ارجه(ارجق)،کویوز(کویج)،سوم‌ارین(ثمرین)، شوشه‌گمیرن(شیشه‌گران)، دووار باشی(خیابان حر- اورمیه)، قالاجيق (قلعه‌جوق)، موتور باشی(ابوذر- اورمیه)، احمد آوا(احمد آباد)، چیل‌گز(چهل گز)، قارا دووروش (دولت‌آباد)، کهرآلان(کلخوران)، باری(بارق)، سالتاوار(سلطان آباد)، چاناق بۇلاق(چناق بولاق)، کؤرپۆ چونقارالی‌سی(چناقلی پل- اورمیه)، قوناق قیران(روئین دزق)، بیرازمان(پیرازمان، پیرازمیان)، اونار(انار)، سرداراووا(سردابه)، گؤل‌اۆستۆ(فلکه سرگل- اورمیه)، خئیرک(خیارک)، سوما(صومعه)، لیغلی گؤل(لجن گل)، آق‌قالا(آق قلعه)، دووقالاسی(دیو قالاسی)، دده مقصود(بابا مقصود)، ائیوازلی(عیوضلو)، خه‌نه‌یه(خانقاه- اورمیه)، ، قارینجا (ماغ – جزیره دریاچه اورمیه)، ماکی (ماکو)، ماراغا (مراغه)، دره‌گز (محمد آباد)، موتاللیق (متعلق)، آشاغی ماماق (مامک پائین)، گؤی مچيد (مسجد کبود)، عوثمان یوموروغو (مشت عثمان – جزیره دریاچه اورمیه)، چوميسا بولاغی (مهباد چای)، چاناق قایا (مهدیس – جزیره دریاچه اورمیه)، مئیدان چای (مهران رود)، مییو (میاب)، ایری داش (مهرداد – جزیره دریاچه اورمیه)، میشوو (میشاب)، میششو داغ (میشوداغ)، گمیچی آداسی (ناخدا – جزیره دریاچه اورمیه)، آداجیق (نادید – جزیره دریاچه اورمیه)، دانالی یا دانلو (ناهید – جزیره دریاچه اورمیه)، نازلیچای (نازلو رود)، موشون دره‌سی (نوشین دره)، یئنگیجه (نیکجه)، گرگر (هادی شهر)، بين گؤل یا مين گول (هزار برکه)
با پشتیبانی Blogger.
 
UrmiyeNews.Com - Batı Azerbaycan'ın Sesi
Tema: Bal Medya