چه كردها و چه هم مسلكان آريايي؟ آنها تاكنون نتوانسته اند از منشا هویت؟ و پيداش كردها چيز دقيق و علمي بدست آورند. با طرح شعارهايي همچون كرد ها آريايي؟ و ايراني ترين ايرانيها؟ هستند خواسته اند بنا به منافع سياسي خود كرد ها را ايراني جلوه داده و از شدت شورش هاي آنها بكاهند و يا بدينوسيله از آنان متحدي براي خود در مقابل ترك ها بسازند . زماني آنها را به گوتی، لولوبي، کاسی؟، نایری، میتانی، سوباری، مانایی؟،اورارتو، نسبت داده اند و زماني آنها را با قبايل هند و اروپايي؟ پيوند زده اند.اكنون معلوم شده ملل فوق يا بكلي متفاوت از كرد ها بوده و يا از اقوام و ملل پروترك مي باشند. مطلب زير را يكي از سايت هاي كرد در مورد نژاد(هویت) كرد؟ ذكر مي كند:
البته تا کنون هیچ مورخی نتوانسته تاریخ دقیق حضور کردها را در سرزمینهایی که هم اکنون سکونت دارند و قبلا ساکن بوده اند را مشخص کند چرا که این گونه مینمابد که کردها خیلی قبل تر از آنکه بشود تاریخ را پشتوانه قرار داد در این سرزمینها سکونت داشته اند و چون قبایلی قدرتمند بوده اند بیش از آنکه با نام کرد شناخته شوند با نام قبایلشان که در بالا اشاره شد معروف گشته اند. دلیل اثبات این ادعا همین بس که کردها هم اکنون نیز به نام قبایل و پیشینه خودشان بیشتر مفتخرند تا سرزمینی واحد.
خوب حتي اگر خواننده حرفه اي تاريخ نيز نباشيم به سست بودن اين ادعا مي توانيم يقين حاصل كنيم . اخيرا برخي آقايان كرد خود را به ماد ها نسبت مي دهند. اين نيز ياوه اي بيش نيست. طبق نوشته هرودوت و منابع کهن آشوری و یونانی در مجموع معلوم میگردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان، ستروخاتیان و بودیان بوده و سه طایفه مادی دیگر عبارت بودهاند از آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان. هيچكدام از اينها هيچ ربطي به كردها ندارند.
پس منشا واقعي كردها كدام است؟
به نظر ميرسد بعد از مهاجرت ارمني ها از بالكان ها به محدوده سوريه كنوني و امتزاج آن ها با آشوريان به مدت 1500سال امپراطوري آشور بلاي جان ملل منطقه شده بود . اين قوم وحشي بر خلاف تبليغاتي كه مورخان عمدتا يهودي غربي به راه انداخته اند نه بنا كنندگان تمدن بلكه نابود كنندگان حرفه اي تمدن بشري بوده اند. بارها به آزربايجان فعلي كه محل سكونت اجداد ما بوده هجوم آورده و وارد و خارج شده اند وهمينطور بارها به بابل هجوم بردند. تمدن عظيم بشري سومر را نابود كردند. باعث زحمت كاسسي ها ، عيلاميها و تمدن شوش بوده اند . نهايتا با اتحاد ماد (از اجداد ترك هاي كنوني)و امپراطوري بابل حكومت آشور به كلي منحل گرديده و ديگر قابليت ايجاد دولت را بدست نياورد. جماعتي از آنان به عنوان اسير به آزربايجان و قسمتي ديگر در آناطولي ساكن شدند و برخي نيز در عراق كنوني باقي مانده اند . (نوادگان همين ها بودند كه اواخر قرن نوزده آن فجايع عظيم بشري را در آزربايجان و آنادولي به همراه ارامنه بوجود آوردند) . در اثر اين شكست ارامنه نيز به سرنوشت آنها دچار شدند ودر ايران فعلي ، هند و عثماني پراكنده شدند. ما بقي در اثر امتزاج با قبايل هند و اروپايي كه به فلات ايران آمده بودند تغيير ماهيت داده و پايه كرد هاي فعلي را گذاشتند . بنابراين كردها در منطقه بعد از ترك ها ، ارامنه ، آشوري ها و قبايل فارس بوجود آمده و اساساً ملت جديدي هستند. در طول تاريخ نتوانسته اند هيچ دولت بزرگ و ماندگاري برپا كنند به جز چند خان نشين كه به فوريت از طرف همسايگان سركوب شده اند. ماهيت معيشت آنان نيز بر پايه دامداري و جنگ و راه زني بوده به همين سبب است كه در تلاريخ به نام دانشمند يا شاعر و يا معمار و سر سلسله و برپاكننده دولتي از ميان كردها برنميخوريم. موسيقي آنها چيزي شبيه موسيقي فارس ها و زبانشان لهجه اي از فارسي است. رقص آن ها نيز تماما شبيه رقص آشوري ها است. لباس ملي كردي كاملاً شبيه لباس آشوري ها است با مختصري فرق در شلوار و دستاري كه به سر مي بندند.
شاهد زنده قرابت هویت كرد و آشوري نوشته اي از يك سايت كردي است كه به تشريح پيداش حزب دمكرات كردستان در ساوج بولاق(مهاباد) به سال 1321مي پردازد:
در بيست وپنجم شهريور ۱۳۲۱ شمسی گروهی کوچک از مردان برخاسته از گروههای میانی شهر مهاباد(ساووج بولاق)، جمعيت «کومله ی ژيانی کرد» را پايه گذاری کردند. «کومله» به معنای توده، حزب يا کميته و «ژيان» به معنای زندگی، زيستن يا حيات. و «کومله ی ژيانی کرد» يعنی کميته يا جمعيت تجدید حيات کرد.
اساس پذيرفته شدن در جمعيت «ك ژ.ک» بر «کرد بودن بنا نهاده شده بود، به همين دليل اکراد شيعه، علی اللهی، آشوریها و مسيحیها که از نظر ريشه ملی به اکراد می پيوستند در اين جمعيت يافت مي شدند
پژوهشگر تاريخ جمهوری مهاباد(ساووج بولاق)، آرچی روزولت مینويسد: «سرشت کومله بسيار ملی بود و عضويت در آن محدود به کسانی بود که از پدر و مادر کرد باشند. تنها استثناء اين قاعده کسانی بودند که مادرشان آشوری بود.
يك مثال ديگر: هنگامي كه مارشيمون رهبر مذهبي آشوريها در سال 1917در سالماس ساكن بود جهت اتحاد با اكراد به سيميتقو نامه مي نويسد چنين مي گويد:
ما و شما از يك تبار هستيم آنجه باعث جدايي ما و شما شده كيشي است كه پذيرفته ايم.
به اين ترتيب كاملا معلوم است كه اكراد دنباله آشوري ها هستند. آن چيزي كه مورخان يهودي غربي به عمد از كنار آن گذشته اند . اكنون آنچه در ميان مسيحيان آشوري و ارمني و اكراد در افواه عموم جاري است و من به كرات از زبان اينان در اورمو شنيده ام چنين است كه آشوري ها و كردها برادران ناتني و كردها پسر عمو هاي ناتني ارامنه هستند.
نقشه زير موقعيت آشور در تاريخ باستان را نشان مي دهد كه دقيقا مبتني بر خواست گاه اكراد در سرزميني ميان سوريه و عراق كنوني و قسمتي از تركيه فعلي است.
پس اكراد كي و چگونه به آذربايجان (غربي) وارد شده اند؟
سابقه حضور اكراد در آزربايجان بسيار جديد مي باشد. بنا به نوشته يك سياح ايتاليايي بنام وينچنتو دالساندري كه در زمان شاه طهماسب صفوي شاهد جريان امور در آزربايجان بوده است بنا بدستور سلطان صفوي روستاهاي واقع در دو سوي مرز ايران و عثماني به مسافت 6روز راه ويران شدند.(زمين سوخته) و هر دژي در آن سامان تخريب شد. تا عثمانيان رغبتي به تصرف آن حدود نداشته باشند. به جرات مي توان گفت تا عصر شاه عباس اول در ناحيه غرب آزربايجان كشت و زرع صورت نمي گرفت. در اين زمان به دستور شاه عباس اول ايل افشار وارد جلگه اورمو شدند و در اندك مدتي غرب و جنوب درياچه اورمو را تبديل به زمين بهشت آسا كردند. در اين دوره صدها حكيم ،اديب ، منجم ، طبيب ، شاعر و اساتيد علوم در كنار رزم آوران افشار به پا خواستند.
مكريان يك نام جعلي است:
از حدود جيغاتي (زرينه رود ) تا خانا (پيرانشهر ) 400پارچه آبادي بنام ترغاي مشهور بوده است. (اين منطقه را اكنون مكريان مي گويند كه كاملا جديد و جعلي است). نام كوه ترغه يا ترغاي كه هژار (دكتر شرف كندي دبير كل سابق حزب دمكرات كردستان ) آن را به وصف كشيده يادگار همين واژه تاريخي است. واژه بوكان نيز نه يك واژه كردي كه نام يكي از سرداران مغول مي باشد!. همينطور دهات مابين بوكان و بانه بنام محال قباغ(قاباغ ) كندي مشهور بوده است . كه حتي هم اكنون پسوند نام فاميل بسياري از اكراد در بانه ؛ بوكان و ساووج بولاق(مهاباد كنوني) مي باشد. همچنين اسامي سولدوز ؛ صايين و صد ها قريه و روستا در حوزه ساووج بولاق(مهاباد) بوكان بر همين روال مي باشد. اكنون در آكادميهاي غربي شاخه هاي نويني به نام هاي توپونيمي ؛ كليومتريك و دياسپورا باز شده كه به اين مسايل مي پردازد.
ترغه يا ترغاي كوهي كه شرفكندي برايش منزومه ساخته است
توضيح: ترغاي به معناي شانه بسر (هدهد) مي باشد. گفتني است نام پدر و لقب امير تيمور و الغ بيگ(باني رصد خانه سمرقند) ترغاي بوده است
(بعد از سقوط اصفهان بدست افغان ها تا ظهور نادر و نبرد هاي كريمخان زند با آزاد خان افغان و خصوصاً بعد از سيزده سال جنگ با روسيه و كوچاندن ارامنه به ايروان در اين زمان كه باعث تخريب روستاهاي خوي شد.
نام تاريخي ارمنستان فعلي چوققور سعد مي باشد و هيچ دولت ارمني در اين حدود وجود نداشته است . در تاريخ ذكر شده اولين گروه هاي ارمني به ارمنستان كنوني وارد شده و در زمان اشغال قفقاز توسط روسها بناي دولت ارمني ريخته شده و در زمان استالين قره باغ كوهستاني تبديل به محلي براي منازعات آينده و كانون بحران براي آينده ميشود كه با الحاق زنگه زور به ارمنستان و بسته شدن راه نخجوان به باكو به اوج خود مي رسد . بايد به اشتباه تاريخي جمهوري آزربايجان در بخشيدن ايروان به ارمنستان نيز اشاره كرد كه باعث اين همه زخمت براي ملت ما شد.)
حوادث قيام شيخ عبيدالله كرد با دسيسه عثماني و كوچاندن ايل بلباس از ديار بكير(به مهاباد) و طايفه شيكاك از حلب به (سالماس و اورمو، ايل جلايربه اطراف ماكو) و هركي نيز از سوريه و تركيه به مناطق مرزي ايران و عثماني كوچانده شده اند ، ورود جيلوها به غرب آزربايجان و بلواي ايسماييل سيميتقو(ايل شيكاك) كه همراه با خشك ساليها و قحطي هاي ناگوار بود سبب اضمحلال فرهنگ و دانش و توليد علم در آزربايجان غربي شد.
بنا براين همانگونه كه تاريخ شهادت ميدهد تا ظهور صفويه در ايران و شروع جنگ هاي عثماني و ايران و سرزمين هاي سوخته شاه طهماسب هيچ اثري از كرد ها در آزربايجان به چشم نميخورد. اولين تصادم اين قوم با ترکان آزربايجاني مربوط به زمان شاه عباس مي باشد كه محافظت از آزربايجان را به افشار مي سپارد وكرد ها در نزديكي سالماس در محدوده بين خان تختي تا سالماس در جلگه همواري كه در اين منطقه وجود دارد راه افشار را مي بندند كه سپاهيان افشار درس فراموش نشدني به اينان مي دهند . اين جلگه هم اكنون معروف به "كورد قيران دوزي" يعني جايي كه كردها تارو مار شدند مي باشد. يعني چيزي در حدود 250سال از سكونت اكراد در آزربايجان غربي نمي گذرد.
افسانه پردازي باستان شناسان غربي:
هانري فيلد ، پولاك ، لرد كورزن و راولينستون همه گويي از روي دست يكديگر تقلب كرده باشند بدون هيچ سند و مدركي كردها و لرها را از يك منشا دانسته اند؟. در حاليكه اسناد و مدارك باستان شناسي تاييد مي كنند كه لر ها باقي مانده كاسسي ها هستند. حتي كورزن كردها را به بختياري ها پيوند ميزند در حاليكه هر بيسواد تاريخ نخواني ميداند كه بختياري ها باقي مانده تمدن انزان يا انشاب مي باشند و ربطي به كرد ها ندارند. همه اين آسمان به ريسمان دوختن ها براي اين است كه كردها را آريايي؟ قلم داد كنند و پايه اي براي قوم موهوم آريايي؟ بسازند.
حتي داستانسرايي و خلق ملتي جديد را تا جايي رسانده اند كه زير دستان شوونيست آنها همچون يوردشاهيان در كتاب تبار شناسي ملي به عمد قوتتي ها را كوتتي تلفظ كرده و ميگويد شايد هم اين نام كورتي يا كوردي باشد . يعني يك كشف ديگر آريايي؟ !، در حاليكه همه مي دانند قوتتي ها سابير ها و هوتي ها همه اقوام پروترك و در بنيه ماد كوچك بوده اند.