Ana Sayfa » , , , , , , , , » نگرشی بر وعده تدریس زبان قومیت‌ها در مدارس Yazısını okuyorsunuz.

نگرشی بر وعده تدریس زبان قومیت‌ها در مدارس

Kategori: , , , , , , , , , Umud Urmulu - یکشنبه, مهر ۲۱, ۱۳۹۲ - 0 comments
اومود اورمولو
علی ‌اصغر فانی سرپرست آموزش و پرورش طی مصاحبه ای که با سایت جماران به تاریخ 11 مهر 1392 داشته مابین مطالب بیان شده مصاحبه‌گر از بیانیه شماره 3 حسن روحانی که در برگیرنده آموزش زبان مادری قومیت‌ها می باشد سوالی مطرح نموده که علی اصغر فانی نیز در جواب چنین پاسخ می دهد:
ما باید اصل 15 را اجرا کنیم. یک سری برنامه ریزی ها در زمان آقای خاتمی شده که در نهایت متوقف شده اند. باید اکنون با بررسی هایی دوباره این برنامه ها، به جریان بیافتد. تدریس زبان قومیت‌ها در مدارس اولویت من است.
پس از ادای این جمله نصف و نیمه مدیای مرکزگرا و فارس زبان مانور تبلیغاتی و هیاهوئی بی موردی را در این مورد داشت که گوئی وعده‌ای تازه بیان گردیده که طی 34 سال گذشته هیچ زمان شاهدش نبودیم و حتی بعضی از رسانه های فارس زبان از عالم غیب خویش خرسندی به اصطلاح قومیت‌ها را نیز برای تنوری کردن مسئله بکار بردند. حق برخورداری از آموزش زبان مادری مسئله ای نیست که اجازه‌ای برای تدریس و تحققش از کسی خواسته و یا برای تحقق آن گدائی صورت گیرد بلکه عدم تحقق چنین حقوق اولیه‌ی جامعه‌ای یکی از بارزترین نشانه‌های نقض آشکار حقوق بشر جمعی، عدم ورود مفاهیم اولیه دمکراسی و پلورالیسم، وجود سیاست های آسیمیلاسیون و یکسان‌سازی فرهنگی و زبانی، عقب ماندگی جامعه مذکور، وجود آشکار تبعیض، وجود راسیسم زبانی و ... می باشد. سیستم آموزشی و تحصیلی جامعه‌ای که علارغم وجود تنوع ائتنیکی، دینی، فرهنگی و زبانی بر اساس رسمیت انحصاری زبان اقلیت فارس زبان شکل گرفته و بکار خود ادامه می دهد و مبحث برخورداری از حق آموزش زبان مادری ملل غیرفارس تنها جنبه انتخاباتی داشته و وعده وعیدهای 34 سال گذشته را اگر در ذهن تجسم کنیم به سرانجام این وعده توخالی نیز حتی قبل از بررسی وعده مذکور به سبب پیشینه وعده‌های قبلی می توان پی ببریم، خود مصاحبه‌ شونده نیز در ابتدای مطلب از عدم تغییر نظام آموزشی خبر می دهد در حالیکه مسئله اصلی عدم تطابق سیستم آموزشی و پرورشی ایران با نیازهای عصر حاضر می باشد نه تحقق اصلی به مانند اصل به اصطلاح 15 قانون اساسی که قابلیت پاسخگوئی نیازهای عصر حاضر را ندارد. 
اصل به اصطلاح 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که سرپرست آموزش و پرورش به آن اشاره کرده چیست و چرا تاکنون اجرا نگردیده و یا قابلیت اجرا دارد یا نه؟
در اصل 15 قانون اساسی "زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی بیان گردیده و از لزوم کاربرد زبان و خط فارسی در اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی خبر داده است، در عین حال استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهای و تدریس ادبیات این گروهها در مدارس در کنار زبان فارسی را آزاد دانسته است". قانون اساسی فعلی دولت ایران منحصرا زبان و خط ملت فارس زبان را به رسمیت می شناسد و در این قانون اساسی از برابری ملل ساکن ایران و دارائی های زبانی- فرهنگی ملت ترک و حقوقش کوچکترین مطلبی را نمی توان یافت، پس قانون اساسی فوق رسمیتی برای ملت ترک ندارد چون برخواسته از واقعیات جوامع موجود در این جغرافیا نبوده و بیشتر برای ارجحیت بخشیدن و تداوم استعمار و استثمار ملل محکوم و مستمعره از سوی دولت و ملت حاکم استعمارگر شکل گرفته است. اصل 15 قانون اساسی در راستای راسیسم زبانی (Linguicism) می باشد به طوریکه زبان و خط مشترک همه ملل ساکن این جغرافیا را فارسی اعلام نموده، در حالیکه بیش از 70% ملل ساکن این جغرافیا از آموزش زبان مادری و ملی خود محروم گشته‌اند. اصل به اصطلاح 15 قانون اساسی ایران را اگر با قوانین اساسی کشورهای جنگ زده ای به مانند عراق و افغانستان مقایسه کنیم به بهترین وجه می توان به این سوال پاسخ داد که آیا این اصل قابلیت تطابق و تناسب با نیازها و ظرفیت پاسخگوئی نیازهای سیستم آموزشی عصر حاضر را دارد یا نه؟ ماده 4 قانون اساسی عراق می گوید:
1- زبان عربی و كردی زبان های رسمی عراق هستند و عراقی ها حق دارند طبق اصول آموزش زبانهای مادری مانند تركمنی یا سریانی ارمنی یا هر زبان دیگری را در موسسه های آموزشی دولتی یا خصوصی به فرزندان خود آموزش دهند. 
2 ـ دامنه اصطلاح زبان رسمی و چگونگی اجرای احكام این ماده در قانونی به شرح زیر تعیین می شود. 
2 ـ الف : انتشار دو روزنامه رسمی به این دو زبان . 
2 ـ ب : در اماكن رسمی مثل پارلمان , هیئت دولت , دادگاهها و كنفرانس رسمی از این دو زبان استفاده می شود. 
2 ـ ج : اسناد رسمی و نامه ها به این دو زبان به رسمیت شناخته می شود و اسناد رسمی نیز به این دو زبان منتشر خواهد شد. 
2 ـ د : طبق ضوابط آموزشی , مدارس دو زبانه دایر خواهد شد . 
2 ـ ه : هر مسئله دیگری مثل پول , گذرنامه و تمبر كه اصل برابری برای آن ضروری باشد. 
3 ـ نهادها و دستگاههای فدرال در منطقه كردستان از هر دو زبان استفاده می كنند. 
4 ـ زبان تركمنی و سریانی در واحدهای اداری كه اكثریت جمعیت را در انجا تشكیل می دهند زبان رسمی به شمار روند. 
5 ـ در صورتی كه اكثریت مردم یك منطقه یا استان در همه پرسی عمومی موافقت كنند هر منطقه یا استان می تواند هر زبان محلی را به عنوان زبان رسمی دیگر خود برگزیند.   
و یا در ماده های 4 و 16 قانون اساسی افغانستان جنگ زده می خوانیم:
ماده 4:
ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک،‌ هزاره، ازبک، ترکمن،‌ بلوچ،‌ پــــشه یی، نـورستانی، ایماق، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر، بـراهـــوی وسایـر اقـوام می باشد.
ماده 16:
از جمله زبانهای پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشه یی، نورستانی، پامیری و سایر زبــانهای رایج در کشور، پشتو و دری زبانهای رسمی دولت می باشند.
در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبانهای ازبکی، ترکمنی، پشه‌یی، نورستانی، بلوچی و یا پامیری تکلم می نمایند آن زبان علاوه بر پشتو و دری به حیث زبان سوم رسمی می باشد و نحوۀ‌ تطبیق آن توسط قانون تنظیم می گردد.
دولت برای تقویت و انکشاف همه زبانهای افغانستان پروگرامهای مؤثر طرح و تطبیق می نماید.
نشر مطبوعات و رسانه های گروهی به تمام زبانهای رایج در کشور آزاد می باشد.
مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ می گردد.        
همانطور که از قوانین اساسی این دو کشور جنگ زده به خوبی مشاهده می گردد موارد مرتبط با حقوق زبانی و فرهنگی هر دو کشور بر اساس واقعیات جوامع عراق و افغانستان بوده و نه بر اساس ویژگهای یک جامعه اقلیت و در جهت ساخت جامعه ای تک زبان، تک تیپ و تک ایدئولوژیک بلکه در جهت احترام به تنوع ائتنیکی، دینی، فرهنگی و زبانی می باشند. قوانین اساسی کشورها می باید آئینه واقعی آن جامعه باشند، در ایران علارغم وجود یک جامعه چندملیتی، چنددینی، چندفرهنگی و چندزبانی وجود این تنوعات به طور رسمی و غیررسمی کتمان می گردد در حالیکه ایندکس تنوع ملی و زبانی در ایران قابل قیاس با کشورهای جنگ زده‌ای همچون عراق و افغانستان و دیگر کشورهای جهان نمی باشد. رسمیت انحصاری زبان اقلیت فارسی و عدم رسمیت زبان های ملل غیرفارس از جمله ملت ترک که بی تردید نه اقلیت قومی بلکه ملتی بی‌دولت تحت استعمار داخلی گروه اقلیت فارس زبان می باشد از مهمترین کاستی های کلیت قانون اساسی دولت ایران می باشد. اگر هنوز در جغرافیای چندملیتی و چندزبانی ایران زبان اقلیتی همچون فارس زبانان دارای رسمیت انحصاری در سیستم آموزشی و دولتی هست در حالیکه کشورهای جنگ زده ای هم مرز ایران دارای چندین زبان رسمی سراسری و رسمی منطقه‌ای اند وضعیت فوق خود گویای عدم ورود دمکراسی، وجود استعمار داخلی و راسیسم زبانی در این جغرافیا می باشد. تفکر مرکزیت گرا و تنوع ستیز دولت و ملت حاکم یکی از مهمترین سدها در برابر رشد دمکراسی و تکثرگرائی در سیستم آموزشی می باشد. برای رفع موانع ورود مفاهیم اولیه دمکراسی و داشتن قانون اساسی منطبق با واقعیات جوامع موجود در ایران می باید اصلاحاتی در قانون اساسی مبتنی بر به رسمیت شناختن جغرافیای ایران به عنوان یک جغرافیای چندمیلتی، چنددینی، چندفرهنگی و چندزبانی و در عین حال به رسمیت شناختن حق آموزش به زبان مادری و رسمیت و سراسری نمودن زبان ترکی تحت ضمانت اجرائی و مکلف نمودن دولت ایران به برآوردن این اصول صورت گیرد.   
آیا اجرای اصل نارسای 15 مسئله زبانهای ملی را در ایران حل می کند؟
بی تردید نه، همانطور که در سطور بالا به محتوا و محدودیت‌های این اصل اشاره گردید این اصل قابلیت حل مسئله زبان های ملی را ندارد. مهمترین مسئله و کلید حل مسئله زبان های ملی رسمیت تمامی زبان های ملل موجود در ایران به دو صورت رسمی سراسری (ترکی و فارسی) و رسمی منطقه‌ای تحت ضمانت اجرائی قانون اساسی و موکلف نمودن دولت ایران و ارگانهای دولتی برای اجراء این ماده می باشد. در صورت عدم موکلف نمودن دولت ایران و ارگانهای مرتبط در عین حال ضمانت اجرائی زبان‌های رسمی توسط دولت ایران همانطور که تجربه 34 سال گذشته نشان داده به سبب عدم وجود اراده لازم در تحقق اینچنین مواردی با بی میلی دولت مواجه خواهد گردید.      
رسمیت چند زبان در جغرافیاهای چندملیتی و چندزبانی استثنا نیست بلکه رسمیت انحصاری یک زبان اقلیت در جغرافیای چندملیتی و چندزبانی به مانند ایران استثناست 
سیستم های مدرن و معاصر آموزشی بسیاری از کشورهائی که دارای گروههای ائتنیکی و زبانی متعددی می باشند اغلب بر پایه رسمیت چندین زبان و به رسمیت شناختن حق زیست برای تمامی زبانها شگل گرفته‌اند. برای مثال کشورهائی هم چون اسرائیل دارای دو زبان رسمی (عربی و عبری)، سوئیس 4 زبان رسمی، قزاقستان 2 زبان رسمی، سوئد 1 زبان رسمی سراسری و 4 زبان رسمی منطقه‌ای، بلژیک 3 زبان رسمی،  تانزانیا 2 زبان رسمی، کانادا 2 زبان رسمی، هندوستان 3 زبان رسمی سراسری و 22 زبان رسمی منطقه‌ای، سریلانکا 2 زبان رسمی، بولیوی 4 زبان رسمی، نروژ 2 زبان رسمی، پاراگوئه 2 زبان رسمی، قرقیزستان 2 زبان رسمی، افغانستان 2 زبان رسمی سراسری و 2 زبان رسمی منطقه‌ای، اسپانیا 1 زبان رسمی سراسری و 3 زبان رسمی منطقه‌ای، عراق 2 زبان رسمی سراسری و چندین زبان رسمی منطقه‌ای، آفریقای جنوبی 11 زبان رسمی سراسری، اتریش 1 زبان رسمی سراسری و 3 زبان رسمی منطقه‌ای، کوزوو 2 زبان رسمی سراسری و 4 زبان رسمی منطقه‌ای و ... و سیستم آموزشی و پرروشی بر مبنای تکثر زبانی و چندزبانی اند. همانطور که مشاهده می گردد حتی اسرائیل که نزد دولت و ملت حاکم با لقب غاصب و اشغالگر معرفی میشود نیز دارای 2 زبان رسمی عربی و عبری می باشد در حالیکه در جغرافیای ایران ما با رسمیت انحصاری زبان اقلیت فارس زبان مواجه می باشیم، براستی آیا اسرائیل غاصب و اشغالگر هست یا فارس زبانان؟ مهمترین تغییری که می باید در وهله اول در سیستم آموزشی صورت پذیرد نه اجرای اصل عقب مانده‌ای همچون اصل 15 بلکه تغییرات اساسی همچون عدم تمرکزگرائی سیستم آموزشی، احترام به تنوعات ائتنیکی و زبانی، برچیدن تبعیضات متعدد سیستم آموزشی و پرورشی ایران، کاربرد تمامی زبان های ملل ساکن این جغرافیا و به رسمیت شناختن حق زیست تمامی‌شان و ... می باشد.
همانطور که از قوانین اساسی کشورهای جنگ زده‌ای همچون عراق و افغانستان مشاهده می شود در هر دو قانون اساسی مکلف و موظف نمودن دولت به احقاق حقوق زبانی و فرهنگی تمامی گروههای ائتنیکی توسط دول یاد شده هست در حالیکه در قانون اساسی ایران نه تنها دولت هیچ مسئولیتی در قبال زبان های ملل غیرفارس را ندارد بلکه به غیر از دولت نیز هیچ ارگانی مسئولیت و متکلف به چنین امری نمی باشد و بیشتر این اصل حالت توصیه‌ای دارد تا اجرائی. طی 34 سال گذشته صدها شرح مختلف از اصل به اصطلاح 15 شده به طوریکه حتی اشخاص شناخته شده‌ای به مانند "حمید احمدی" که دارای تمایلات به شدت نژادپرستانه‌ای می باشد در تاریخ 13 تیر 1392 طی مصاحبه‌ای‌ که با روزنامه سراسری بهار داشته می گوید "بخش‌های عمده‌ای از اصل 15 در 15 سال گذشته به مرحله اجرا درآمده" است، ایشان در بخش دیگری از سخنانش آموزش زبان به اصطلاح قومیت ها را لزوما برعهده دولت نمی داند و دولت را نیز به تامین هزینه‌های آن ملزم نمی بیند. همانطور که مشاهده می گردد بسیاری از انسانهای منتصب به جامعه فارس زبان و مرکزگرای ایران حتی از تحقق اصل عقب مانده 15 طی 15 سال گذشته خبر می دهند در حالیکه همانطور که در قوانین اساسی کشورهای جنگ زده ای به مانند افغانستان و عراق مشاهده نمودیم مسئولیت اصلی و وظیفه دولت تامین آموزش به زبان مادری تمامی شهروندان می باشد، اگر دولت وظیفه تامین هزینه های آموزش زبان مادری تمامی شهروندان خود را ندارد پس آیا چنین دولتی از مشروعیت لازم برخوردار می باشد یا نه؟ در ثانی در صورت عدم تامین هزینه های آموزش زبان مادری توسط دولت حاکم، راه برای افزایش گسست اجتماعی مابین دولت و ملت حاکم و ملل محکوم فراهم نگردیده و ملل محکوم به سمت استقلال و تشکیل دولت ملی خود قدم برنمی دارند؟ آیا دولت در قبال زبان اقلیت فارس زبان که به عناوین مختلف طی پروسه‌ی غیرطبیعی اول به عنوان انحصاری‌ترین زبان رسمی، سپس به عنوان زبان دولت و بعدها به عنوان زبان مشترک ملل ساکن جغرافیای چندملیتی و چندزبانی ایران به ملل محکوم ارائه و تحمیل گردیده نیز آموزش زبان فارسی را سوای مسئولیت دولت دانسته یا تمامی هم و غم خود را برای گسترش این زبان اقلیت و فارس سازی ملل غیرفارس تحت ابزار سیستم آموزشی و بودجه های کلان دولتی به پیش نبرده است؟      
در مورد عدم اجرای این اصل عقب مانده مهمترین مسئله وجود دید امنیتی و اطلاعاتی به موضوع زبان ملتهای غیرفارس، عدم درک مسئله زبانهای ملی، خواست تداوم استعمار و استثمار ملل مستمعره از سوی جامعه حاکم استعمارگر، عدم وجود اراده در دولت و ملت حاکم و ... را می توان برشمرد. در عین حال در مورد عدم تطابق اصل 15 قانون اساسی می باید به این نکته توجه داشت که سیستم آموزشی و پرورشی ایران تماما بر مبنای بوجود آوردن جامعه‌ای تک زبان، تک تیپ، تک ایدئولوژیک پایه‌ریزی شده و احترام و لزوم برخورداری گروه‌های متنوع ائتنیکی، دینی، فرهنگی و زبانی در این سیستم از هیچ جایگاهی برخودار نمی باشند بلکه هدف سیستم آموزشی ایران زدودن تمامی این تنوعات و مهمترین خصیصه‌اش تنوع ستیزی می باشد.  
تبعیض آشکار در سیستم آموزشی و تحصیلی ایران    
به علت رسمیت انحصاری زبان اقلیت فارس زبان و عدم رسمیت زبان های دیگر ملل غیرفارس در ایران به‌طبع سیستم آموزشی نیز بر پایه زبان اقلیت شکل گرفته است، هر دانش آموز ترک،عرب، بلوچ، لر، گیلک، کرد و .. ملزم به یادگیری تحمیلی زبان گروه اقلیت فارس زبان و عدم آموزش زبان مادری خود می باشد در حالیکه کودکان فارس زبان تنها به آموزش زبان مادری خود اکتفا می نمایند. بر اساس آمارهای متعددی دولتی میزان فرار از مدرسه و افت تحصیلی در مناطق ملی ملل غیرفارس چندین برابر مناطق فارس زبان می باشد. دانش آموزان غیرفارس تنها به سبب داشتن زبان مادری و هویت ائتنیکی متفاوت از گروه اقلیت حاکم فارس زبان ملزم به آموزش زبان مادری گروه اقلیت و طرد زبان مادری خویش و در عین حال دچار تبعیض زبانی می گردند. هیچ یک از کودکان ملل غیرفارس به صورت مادرزادی دوزبانه به دنیا نمی آیند و تنها پس از ورود به سیستم آموزش تنوع ستیز ایران ملزم به یادگیری زبان تحمیلی اقلیت فارس زبان می باشند. حمید‌رضا حاجی بابائی در مصاحبه‌ای که 22 مهر 1391 با خبرگزاری دولتی ایسنا داشت اظهار کرده بود که 70% دانش آموزان در سراسر ایران پس از ورود به کلاس اول و گذارندن یک سال تحصیلی هنوز زبان مادری آنها به فارسی تبدیل نشده است، این مسئله برای اولین از زبان یک مقام مسئول دولت ایران بیان گردیده و به خوبی منعکس کننده نسل کشی زبان کودکان غیرفارس توسط سیستم آموزشی ایران می باشد. در عین حال بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس ایران 5 میلیون دانش آموزی که در 8 سال گذشته در امتحانات مردود شده‌اند کودکانی می باشند که دارای زبان مادری غیر از زبان فارسی اند. مسئله دیگر آموزش تحمیلی زبان گروه اقلیت فارس زبان و آموزش زبان مادری ملل غیرفارس به عنوان واحدهای درسی در کنار زبان فارسی می باشد، آموزش زبان مادری به صورت دروس فوق برنامه و کمک آموزشی صورت نمی گیرد بلکه آموزش زبان خارجی همچون زبان فارسی می باید به صورت دروس فوق برنامه و کمک آموزشی صورت گیرد و کودکان ملل غیرفارس از جمله ملت ترک از مهد کودک تا مراحل آموزش عالی می باید تمامی دروس را به زبان مادری خود فرا گیرند.    
در اصل 15 قانون اساسی به رسمیت شناختن خط عربی اصلاح شده برای فارسی به عنوان تنهاترین و انحصاری‌ترین خط رسمی موجود در ایران اشاره شده، در حالیکه ملل غیرفارس همچون ملت ترک تنها به سبب عدم رسمیت خط لاتین ترکی و عدم آموزش زبان ترک نمی توانند از محتوای علمی تولید شده در کشورهائی نظیر ترکیه و آزربایجان شمالی و جهان ترک بهره ببرند و خود نیز قادر به نشر کتاب و کاربرد استاندارد خط ترکی لاتین نمی باشند، ممنوعیت رسمی خطوط لاتین بیشتر به سبب تمایز ملت ترک از همزبانانشان در آنسوی مرزها و آسیمیله شدن در ملت فارس زبان شکل گرفته است.   
رسمیت و سراسری نمودن زبان ترکی تحت ضمانت اجرائی قانون اساسی
به گواه هزاران سند و مدرک تاریخی، زبان ترکی اقلا در یک هزار سال گذشته در دولتهای ترکی نظیر دولت بستام (ويستهام)، بنی‌ساج، سالاریان (کنگریان)، سیمجوریان، کرما (آل‌قاورد)، سلجوقیان اصفهان، سلجوقیان لرستان(برسقیان)، سلجوقیان همدان-آزربایجان، سلجوقیان عراق - آزربایجان، شوملا (شمله)، افشار-عربستان (خوزستان)، قتلق خانیان کرمان (قاراخیتای)، آق‌سنقریان (احمد یلیان)، اتابکان آزربایجان (ایلدنیزیان)، آل‌پیشگین، اتابکان فارس (سالغوریان)، اتابکان یزد، ایلخانیان (هلاکوئیان)، جلایریان (ایلکانیان)،  چوپانیان (آل سلدوز)، ارغون شاهیان، اینجوییان (آل مظفر)، تیموریان (کورکانیان)، تیموریان خراسان (دوغاتیموریان)، تیموریان اصفهان، شیروانشاهان (میرانشاهان)، قاراقویونلوها (بارانلوها)، آغ قویونلوها (بایندیریه)، صفویه (قزلباشیه)، افشاریان، خانات آزربایجان (افشار- اورميه، كنگرلو- ماكو، بيگلربيگی- تبريز، بديراوغلو- اردبيل، دنبلی- خوی، شقاقی- سراب، گرگر، نمين، خياو، قاراداغ، مراغه، ...)، قاجاریان و حکومت ملی آزربایجان یکی از زبان‌های دولتی و رسمی دول ترک حاکم بر اراضی ایران بوده و در اسناد و مدارک رسمی دولتی، صدور فرمانها، مکاتبات ارگانهای متعدد دولتی، انتشارات، دیپلماسی بین‌المللی، ارتباطات دیپلماتیک خارجی، چاپ اسکناسها، ضرب سکه، مناسبات رسمی بین سران دولتها و ... بکار رفته است. رسمیت انحصاری زبان اقلیت فارس زبان بی تردید طی پروسه‌ای غیرطبیعی و محصول شرایط سیاسی جهان در آغاز قرن 20 و نبود شرایط دمکراتیک در عین حال فقدان آگاهی در جامعه عقب مانده ایران و ... می باشد. برای زدودن تبعیضات زبانی موجود در ایران و حل مسئله زبان‌های ملی که یکی از مهمترین تبعیض ها رسمیت انحصاری زبان اقلیت فارس زبان می باشد بی تردید یکی از قدم‌های اولیه رسمیت تمامی زبانها در 2 سطح رسمی منطقه‌ای و رسمی سراسری می باشد، رسمیت زبان ترکی در مقیاس سراسری یکی از اصلی‌ترین خواست‌ها و ضرورتهای حل دمکراتیک مسئله زبان های ملی می باشد.     
نکته آخر اینکه هیچ زمان فراموش نکنیم که خاتمی با شعار به اصطلاح "گفتگوی تمدن"ها آمد ولی در داخل همچنان تبعیض های زبانی و استعمار ملل مستمعره به عنوانین دیگری همچنان ادامه داشت و در دوره 8 ساله وی نیز در مورد آموزش زبان مادری کوچکترین قدمی به جزء شعارهای توخالی برای مصرف جامعه جهانی و پوچ شاهد رفع تبعیض های زبانی در ایران نبودیم.
پی‌نوشت: در حالیکه مدیای مرکزگرا و فارس زبان با آب و تابی سخنان سرپرست وزارت آموزش و پرورش ایران را در مورد " وعده تدریس زبان قومیت‌ها در مدارس منعکس می کند ایشان در تاریخ 20 مهر مصاحبه‌ای با سایت پانا داشته و خبر از انعکاس غلط سخنانش در مورد تدریس زبان به اصطلاح قومیت‌ها خبر داده است، وی در مصاحبه‌اش می گوید: "آن گونه که در برخی رسانه ها منعکس شده بود، درست بیان نشده است، بلکه طبق اصل 15 قانون اساسی تاکید شده است زبان رسمی ما فارسی است اما گفته شده تدریس ادبیات قومیت ها درمدارس بلا مانع است. هدف ما این است که با برنامه ریزی های دقیق و همکاری سازمان پژوهش، شورای عالی آموزش و پرورش و اگر لازم شد با ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی، کار را به صورت اصولی دنبال کنیم". همانطور که در متون بالا اشاره شد مسئله تبعیض های زبانی موجود در ایران و عدم تدریس زبان مادری ملتهای غیرفارس خارج از محدوده وظایف محمد، احمد و حسن‌ها می باشد و تا تغییر نگرشی بر ملتهای غیرفارس از بالا اتفاق نیافتد مسئله بدین سادگی قابل حل نخواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

با پشتیبانی Blogger.
 
UrmiyeNews.Com - Batı Azerbaycan'ın Sesi
Tema: Bal Medya