اورمولو
امروز با مرور خبرگزاریهای دولتی خبری مبتنی بر سخنان سفیر ایران در باکو را در خبرگزاری عصر ایران (1) مشاهده نمودم که تیتر خبر که به قصد با عنوان "آذری های ایران مشکلی در استفاده از زبان مادری ندارند" انتخاب شده و محتوایش سبب نوشتن مقاله مذکور گردید.
آقای "محسن پاک آیین" از وضعیت دریاچه اورمیه گرفته تا زبان مادری سخن گفته که به صورت مختصر نکات مهم این گزارش در زیر می آید:
وضعیت دریاچه اورمیه پس از بحران اخیر این دریاچه رو به بهبود است. دولت ایران مبالغ زیادی را برای بهبود وضعیت دریاچه اورمیه هزینه کرده است.
سفیر ایران در باکو در پاسخ به سؤال دیگری درباره درخواست برخی گروه های آذری از مسؤولان ایران برای صدور مجوز تدریس زبان مادری در مدارس گفت: به طور کلی آذری های ایران همانند دیگر اقوام ایران مشکلی در استفاده از زبان مادری خود ندارند.
وی افزود: استان های آذری نشین ایران دارای شبکه های تلویزیونی، رادیویی، مطبوعات، موسیقی و کتاب های ویژه خود هستند و حتی باشگاه ورزشی به نام تراکتورسازی دارند که هر کسی بخواهد می تواند از این شبکه ها و رسانه ها استفاده کند.
سفیر ایران در بخش دیگری از این مصاحبه با محکوم کردن پرداختن گسترده به چنین مسائلی در جمهوری آذربایجان گفت: در ایران مردمانی از 15 قوم زندگی می کنند و همه، شهروندان یک کشور هستند و همه تحت قانون اساسی هستند که می گوید زبان رسمی ایران فارسی است و البته این را هم تصریح می کند که در کنار زبان رسمی فارسی، همه اقوام می توانند از زبان مادری خود استفاده کنند.
سفیر ایران همچنین این سؤال را مطرح کرد که "آیا امکان دارد همه فعالیت های اقوام ساکن در یک کشور با زبان مادری خود باشد" و گفت: در جمهوری آذربایجان هم اقوام مختلفی زندگی می کنند اما زبان رسمی این کشور آذربایجانی است. این موضوع، غیرممکن است که هر کدام از اقوام همه فعالیت هایش را به زبان مادری انجام بدهد.
مصاحبه کوتاه مذکور نکات زیاد قابل تحلیلی دارد که از قدیمی ترین و شناخته شده ترین اش که مفهوم "آذری" باشد شروع می کنم.
نکته اول: فکر می کنم که دیگر کمتر انسان ترک و غیرترکی باشد که از مسئله چوگنگی و علت ساخت مفهوم راسیستی "آذری" و برای نامیدن ملت ترک آگاهی نداشته باشد، سخن اینجاست که چرا دولت ایران به صورت رسمی هنوز هم از مفهوم آذری که دارای بار نژادپرستانه و ضدترکی می باشد بهره می برد؟ چرا در ایران هویت ائتنیکی و زبان ترکی با توجه به سیاست های خرد و کلان دولت ایران مورد کتمان واقع می گردد؟ آیا واقعاً دولت ایران هنوز قادر به درک مفهوم آذری و علت ساخته شدنش نمی باشد؟ چرا سعی در یادگیری ندارد؟، آیا در مورد خلیج عربی، کوروش خان کبیر، تخت جمشید و صدها اثر منتصب به فارس زبانان نیز وضعیت چنین هست؟ چرا برای خلیج عربی صدها فیلم مستند، صدها مقاله به اصطلاح علمی و تاریخی، هزاران نقشه و ... نگاشته و گردآوری می شود ولی دولت ایران تاکنون علارغم گذشت 33 سال از انقلاب کوچکترین اهمیتی به مفهوم نژادپرستانه آذری که هویت ائتنیکی و زبان میلیونها شهروندش را مورد کتمان و تحقیر قرار داده کوچکترین اقدامی نکرده است، این عدم اهمیت و همراهی با نشر مفهوم آذری به ذهنها این موضوع را تداعی می کند که نکند دولت ایران هم به مفهوم نژادپرستانه آذری اعتقاد دارد که سعی در نشر این مفهوم ضدترکی به صورت رسمی دست می زند. آیا واقعاً از بعد علوم مختلف از جمله علم تاریخ، ژنتیک، زبان شناسی، جامعه شناسی و ... مسئله مفهوم نژادپرستانه آذری ملتفی نشده است که دولت ایران به عناوین مختلف سعی در گسترش این مفهوم دارد. دید ملت ترک نسبت به این مسئله چگونه می باشد؟ آیا واقعاً امروز در تبریز، قشقایستان، بیجار، اورمیه، قروه، تهران، افشار یورد، اردبیل، همدان، زنجان، قزوین و ... فارغ از مسائل علمی و تاریخی انسان های که صاحب خاک و مناطق ملی مذکور می باشند خود را آذری می دانند یا ترک؟ پس چرا دولت ایران با بی توجهی، کتمان هویت و زبان ترکی و هزاران مورد دیگر به نشر این مفهوم به شدت نژادپرستانه کمک می کند؟
نکته دوم: در سخن آقای سفیر وضعیت دریاچه اورمیه می باشد. آقای وزیر از هزینه های هنگفت دولت ایران برای احیاء دریاچه اورمیه خبر داده و وضعیت دریاچه اورمیه را رو به بهبود خوانده است. حال باید پرسید آیا آخرین تصاویر گرفته شده از ماهواره در مورد وضعیت دریاچه اورمیه نیز تصدیق کننده سخنان آقای سفیراند یا نه نشان از گسترش وضعیت وخیم دریاچه اورمیه؟ برای مثال در وبلاگ اخبار دریاچه اورمیه نوشته ای با نام " کاهش 30% مساحت دریاچه اورمیه با استفاده از تصاویر ماهواره ای ژانویه 2013 " وجود دارد که با استفاده از تصاویر ماهواره ای به وضعیت دریاچه اورمیه پرداخته که دقیقاً آمارهای علمی حاکی از کاهش 30% دریاچه اورمیه می باشد، حال سخن آقای سفیر در مورد وضعیت رو به بهبود دریاچه اورمیه پروپاگاندائی تبلیغاتی هست یا نه خواننده گان بهتر می توانند نظر دهند.
نکته سوم: در قسمتی از مصاحبه آقای سفیر از عدم وجود مشکلی در استفاده از زبان ترکی توسط ملت ترک در ایران سخن گفته است. حال باید پرسید که به نظر آقای سفیر مقصود از مشکل چیست؟ برای مثال خانواده های ترک در تکلم به زبان ترکی در چهارچوب خانواده مشکلی ندارند یا عدم رسمیت و عدم سراسری شدن زبان ترکی در ایران، کتمان وجود زبانی به نام زبان ترکی، عدم جایگیری زبان ترکی به عنوان زبان مادری میلیونها شهروند ایران در سیستم آموزشی و تحصیلی ایران، عدم وجود فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی و هزاران مورد مشابه به نظر آقای سفیر گرامی مشکل نمی باشند.
نکته چهارم: آقای سفیر از وجود رادیو تلویزیون، مطبوعات، موسیقی و ...در مناطق ترک نشین نیز خبر داده است.
تصویر منتشر شده همراه نوشته دقیقاً از همان رادیو و تلویزیون دولت ایران برای مناطق ترک نشین گرفته شده است و به صورت بسیار تصادفی از شبکه استانی اردبیل انتخاب گردیده است. در بحث که مابین به اصطلاح کارشناس و مجری صورت گرفته دقیقاً سخنان زیر رد و بدل گشته است:
مجری: تمهیدات روابط عمومی سازمان گردشگری استان اردبیل برای مسافران نوروزی نه مه نه دی؟
کارشناس: ضمن عرض سلام خدمت بینندگان عزیر و تبریک پیشاپیش عیدنوروز خدمت هم استانی ها و هموطنان عزیز... در راستای ارائه خدمات به مسافرین نوروری تمهیداتی که نظرده آلینیب ...
همانطور که مشاهده می کنید در این پاراگراف تنها دو کلمه "نه مه نه "ی معروف که یادآور حرکت نژادپرستانه مانا نیستانی در نشر آن کاریکاتور معروف و یکی نیز کلمه "آلینیب" می باشد ترکی اند و بقیه به زبان شیرین و سلیس فارسی اند.
حال سوال از آقای سفیر اینجاست که آیا مردم عادی کوچه بازار که دارای زبان مادری ترکی اند نیز علارغم کتمان زبان و هویت ترکی در ایران، عدم رسمیت زبان ترکی و جایگیری در سیستم آموزشی و تحصیلی و هزاران مورد دیگر چنین به زبان ترکی سخن می گویند؟ و یا نه این زبان همان زبان آذری معروف می باشد که سعی در ژنوساید زبان ترکی برای همیشه را آماج اهداف خود قرار داده می باشد؟ آیا واقعاً هدف صدای و سیمای مناطق ترک نشین خدمت به زبان ترکی هست و یا دشمنی، از بین بردن زبان ترکی، ایجاد زبان فاذری(فارسی+آذری) به جای زبان ترکی و ... هست؟ چرا به صورت رسمی و با استفاده از ایجاد سد های قانونی استفاده از لغات ترکی مصطلح در دو کشور ترک زبان همچون آزربایجان شمالی و ترکیه در رادیو تلویزیون دولت ایران ممنوع بوده و به جایش زبان فاذری جایگیزین زبان ترکی می گردد؟
مسئله تراختور سازی بیشتر به استخوانی مانده در گلو هست که نمی توان قورت داد و نه بیرون انداخت.
نکته پنجم: سفیر ایران در باکو از وجود مردمان از 15 قوم مختلف در ایران و از رسمیت زبان فارسی سخن گفته و در جائی فرموده اند که همه اقوام می توانند از زبان مادری خود استفاده کنند.
دقیقاً رسمیت زبان فارسی در یک جغرافیائی چندملیتی – چندزبانی به مانند ایران و عدم رسمیت دیگر زبانها خود خلاف عرف منطقه ای و جهانی و مغایر با دمکراسی و پلورالیسم می باشد. چرا دیگر زبانهای مردمان غیرفارس در ایران رسمی نیست؟ مگر ایران یک کشور چندملیتی- چندزبانی نمی باشد، علت انتخاب زبان اقلیت فارسی و تحملیش بر دیگر مردمان که تشکیل اکثریت را می دهند در چیست؟ آیا تحمیل زبان فارسی بر دیگر ائتنیک های غیرفارس نوعی تبعیض زبانی و ترویج سیاست های آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی نمی باشد؟ در ثانی سخن آقای وزیر در اینکه به اصطلاح دیگراقوام می توانند از زبان مادری خود بهره ببرند منظور احتمالاً بهره برداری از زبان ترکی و دیگر زبانهای غیرفارسی در محیط خانه نیست، یا به نظر آقای سفیر دولت ایران لطف بزرگی به ملت ترک و دیگر ملتهای تحت ستم و مستمعره دارد که اجازه می دهد زبان مادری خود را در محیط خانه سخن تکلم کنند.
نکته ششم: در جائی از عدم امکان تمامی فعالیتهای اقوام مختلف در یک کشور سخن گفته و مسئله را به اقلیتهای آزربایجان شمالی می برد.
آقای سفیر جناب پاک آیین بله امکانش وجود دارد که در یک جغرافیای چندملیتی – چندزبانی تمامی فعالیتها از جمله سیستم آموزشی و تحصیلی به زبان مادری ائتنیک های مختلف باشد و در دنیا کم نیستند که کشورهای دارای چندزبان رسمی و رابط می باشند، برای اطلاع می توانید به وبلاگ حق آموزش به زبان مادری بنده که جزء کوچکی از این کشورها و سیستم های آموزشی کشورهای چندزبانه- چندملیتی را گردآوری نموده رجوع کنید.
در وهله دوم آزربایجان شمالی دارای اقلیتی از گروههای ائتنیکی تالش و ... می باشد که این اقلیتها با توجه به قوانین آزربایجان شمالی قادر به تحصیل زبان مادری خود در کنار آموزش زبان رسمی می باشند. ولی آیا الگوی مسئله زبان در آزربایجان شمالی با ایران شباهتی دارد که شما این موضوع را به پیش کشیدید؟ آیا گروههای ائتنیکی در آزربایجان شمالی از نظر تعداد متکلمین، پیشینه دولت مداری، منطقه جغرافیائی ملی و .. قابل قیاس با وضعیت ملت های تحت ستم و مستمعره در ایران می باشد؟ چرا از همین عراق همسایه، یا افغانستان جنگ زده که هر کدام دارای چندین زبان رسمی سراسری و رسمی منطقه ای می باشند مثالی نمی آورید؟ کشورهای چندزبانی-چندملتی اروپائی بکنار آیا وضعیت گروههای ائتنیکی ساکن ایران قابل رقابت و تطابق با گروههای ملی در عراق و افغانستان جنگ زده می باشد؟
منبع:
1- مصاحبه آقای سفیر در خبرگزاری عصرایران
http://tinyurl.com/b2o34rx