از اعلان روز 21 فوریه توسط سازمان یونسکو که در جهت تحقق حفاظت از زبانها به عنوان روز جهانی زبان مادری بوده چندین سال می گذرد. همه ساله در 21 فوریه خلق ترک ساکن ایران به همراه دیگر ملیت های غیرفارس مراسمات، بیانیه ها، اعتراضات و ... را به سبب ممنوعیت و عدم رسمیت زبان ها غیرفارس تدارک می بینند. در کنار روز جهانی زبان مادری روز اول مهر به سبب بازگشائی مدارسی که مهمترین ماشین آسیمیلاسیون دولت ایران بوده و می باشد نیز همه ساله اعتراضات مدنی دانش جوئی شکل می گیرد، مهمترین و مسالمت آمیزترین اعتراض برای روز نسل کشی زبانهای غیرفارس به نظر بایکوت روز اول رفتن به مدرسه و یا هفته اول مدارس می باشد.
بایکوت مدارسی که بر مبنای آموزش زبانی به غیراز زبان مادری ائتنیکهای موجود در کشوری می باشند اولین بار نیست و برای مثال کردهای ترکیه تا همین چند سال پیش روز اول مدارس و یا 1 هفته اول مدارس را بایکوت می کرده اند. اکنون نیز به سبب بهبود و روند دمکراتیک شدن ترکیه که در حال نوشتن قانون اساسی بر مبنای استانداردهای اروپائی در موضوع حقوق ائتنیکها، حقوق شهروندی، حقوق زبانی، حقوق دین باوران مختلف و ..می باشد بایکوت مدارس ترکیه توسط کوردهای ترکیه ای با حمایت های سندیکاهای سراسری ترکیه، گروههای فمنیسم، گروههای چپ، بسیاری از سازمانهای غیردولتی ترک و ... در شرف تحقق می باشد(1)، این در صورتی می باشد که کردهای ترکیه که جمعیتی بالغ بر 9 میلیون نفر می باشند اکنون دارای چندین کانال تلویزیون 24 ساعته به زبان کردی، اولین انستیتوی زبان کرد در دنیا، روزنامه های متعددی به زبان کوردی، صدها سندیکا و سازمان غیر دولتی در موضوعات مختلف، تدریس اختیاری زبان کردی در دانشگاه و ...می باشند ، ولی در ایران متاسفانه از زمان ممنوعیت و عدم رسمیت زبان ترکی تا به اکنون هیچ یک از سازمانهای غیردولتی، گروههای چپ، گروهای سیاسی فارس زبان به اصطلاح سراسری و ... کوچکترین سخنی در مورد نسل کشی زبانی- فرهنگی خلق ترک و دیگر ملل غیرفارس بر زبان نیاورده و حتی بعضی ها به سبب رویاروئی با هیولای تمامیت ارضی و ترس از قبول واقعیت چند ملیتی بودن این جغرافیا با سیستم های حاکم همراه بوده و هستند.
چرا خلق ترک و دیگر ملل غیرفارس مدارس ایران را که نمونه بارز ماشین آسیمیلاسیون زبانی- فرهنگی می باشد بایکوت نکنند؟ مگر بایکوت کردن مصداق بارز حرکتی صلح طلبانه برای تحقق خواسته های به حق نیست؟ براستی آیا دولت ایران، ملت حاکم، گروههای سیاسی فارس زبان و .. واقعیت چند ملیتی بودن این جغرافیا را پذیرفته و در جهت احقاق حقوق پایمال شده میلیونها ترک، عرب، بلوچ، لر، گیلک، مازنی، کرد و .. قدم برداشته تا در زمره کشورهای معاصر قرار گیرند و یا با ادامه سیاست کتمان و آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی سبب مرگ زبانهای ملل غیرفارس خواهند شد؟
بر اساس یافته علمی آموزش به زبان مادری سبب بسط ذهنی در کودکان می گردد(2)، نقش زبان مادری در دنیای کودک علاوه بر اینکه تحققش یکی از نیازهای اولیه انسانی می باشد از نظر توسعه ذهنیتی نیز نقش بسزائی دارد. بر اساس آمار سایت Ethnologue اکنون در اروپا 230، قاره آمریکا 1013 ، قاره آفریقا 2.058 ، آسیا 2.197، منطقه اقیانوس آرام 1311 و در کل دنیا حدود 7.000 نوع زبان و لهجه مورد تکلم واقع می گردد. بر اساس آمار رسمی و علمی که از سوی یونسکو ارائه شده بیش از 90-95% زبانهای امروزی تا سال 2010 تماماً دچار مرگ زبانی خواهد گشت(2)، بر همین اساس تنها 45-40 زبان خواهند توانست به دوره بعدی راه یابند. بیشتر زبانهائی که با خطر مرگ زبانی مواجه می باشند زبانهای اقلیت های ائتنیکی، زبانهای غیررسمی، زبانهای مغلوب در مواجه با زبان غالب و ... میباشند. امروزه در کشورهائی به مانند ایران به علت عدم آموزش زبان مادری و اجبار و تحمیل زبانی دیگر برای غیرفارس زبانان زبان اکثریت مغلوب با بحرانهای متعددی روبرو گشته است، به طوریکه بسیاری از زبانهای ملل غیرفارس امروزه در حوضه پاسخگوئی به نیازهای انسان غیرفارس زبان امروزی دچار نقصان های متعددی گشته اند، آثار فاخر ادبی (نظم و نثر) در بسیاری از زبانهای ملل غیرفارس وجود ندارد و یا در صورت وجود ضعیف و انگشت شمار می باشد. در دیگر سو به سبب روند جهانی شدن بعضی از زبانهای رابط بین المللی به سبب بهره گیری در زیرساخت جهانی ارتباطات اولین ترجیح خانواده های برای آموزش زبانی واقع می شود، خانواده ها برای تامین کار برای فردای کودک خواسته یا ناخواسته سعی در آموزش زبان رابط امروزی جهانی دارند.
در بسیاری از کشورهای جهان به مانند ایران ائتنیک ها و ملیت های مختلفی زندگی می کنند، زبان این ملیتها در صورتیکه به عنوان زبان رسمی کشور مذکور دارای ضمانت اجرائی نباشد به سبب مسائلی که سیستم های حاکم و زبان حاکم بر زبانهای محکوم روا می دارند این زبانها جزء طبقه بندی در معرض خطرترین زبانها واقع می شوند. در حالیکه یونسکو حق آموزش به زبان مادری را به رسمیت شناخته در بسیاری از کشورها به مانند ایران این حقوق هنوز هم نادیده گرفته شده و پایمال می گردد.
سیستم های آموزشی که بر اساس زبان غالب می باشند سبب مرگ زبانهای مغلوب که جزء میراث بشریت می باشند می گردد. یونسکو زبان را به عنوان میراث فرهنگی شناخته و آموزش و بسط زبان مادری هر شخص و اجتماعی را برسمیت شناخته در عین حال حمایت های دولت ها را نیز برای گسترش زیرساختهای حفظ و گسترش زبانها خواستار شده، در حالی که بر اساس نتایج صورت گرفته بیشتر کودکان در سنین کوچکی در معرض آسیب زبان غالب می باشند، به طوریکه اغلب کودکان در چنین کشورهائی زبان مادری خود را فراموش کرده و ملزم به یادگیری زبان غالب می گردند. این کودکان در دوران بعدی به جای اینکه در کنار زبان مادری زبان رابطی را فرا گیرند تنها مبدل به متکلم به زبان غالب می گردند. هر یک از این اشخاص نیز به سبب تعلق به اجتماعی رفته رفته سبب نابودی فرهنگی می شوند.
تحقیقات علمی در مورد زبان مادری
تحقیقات متعددی در مورد زبان مادری در محیط های شهری و روستائی دنیا صورت گرفته است. برای مثال در سال 1991 رامیرز(Ramirez) در مورد زبان مادری اقلیت اسپانیائی موجود در آمریکا که در حدود 2.352 نفر دانش آموز بوده انجام داده است. او دانش اموزان را به سه گروه مختلف تقسیم کرده و سه سیستم آموزشی مختلف را برای هر یک به اجرا گذاشت. گروه اول تنها زبان انگلیسی، گروه دوم 1-2 سال اسپانیائی و پس از آموزش زبان انگلیسی و گروه سوم 4-6 سال زبان اسپانیائی و پس از آموزش زبان انگلیسی را آموخت. از نتایج این تحقیق می توان نکات زیر را بیان کرد:
آموزش زبان مادری سبب افزایش خلاقیت در یادگیری زبان دوم، افزایش بهره وری در کلاس و ... می گردد. بر اساس نتایج تحقیق گروهی که زبان مادری را به صورت طولانی مدن در سیستم آموزشی آموخته اند در یادگیری زبان دوم که انگلیسی باشد دارای مهارت زیادی گشتند. گروهی که اصلاً زبان مادری را در سیستم تحصیلی اش گنجانده نشده بود دچار مشکلات عدیده درسی و آموزشی گشت، اعضای این گروه در سالهای بعدی در یادگیری زبان انگلیسی و دیگر دروس تحصیلی دچار ضعف های متعددی گشتند.
در تحقیقی دیگری که توسط Thomas و Collier بر روی 210.000 دانش آموز روستائی و شهری که دارای زبان مادری اسپانیائی بودند صورت گرفت، این محققین دانش آموزان را به سه گروه تحصیلی تنها زبان مادری، زبان مادری و زبان انگلیسی و تنها زبان انگلیسی تقسیم کرده و آموزش دادند. در پایان تحصیلات و نتایج تحقیق برتری تحصیلی با دانش آموزانی بود که به زبان مادری خود آموزش دیده بودند این گروه از دانش آموزان در دوران دانشگاهی نیز موفق گشتند، در موضوع دو زبانگی نیز اولویت با آن دسته از دانش آموزانی بود که در کنار زبان مادری موفق به آموش زبان دوم گشته بودند(4).
اومود اورمولو
اومود اورمولو
منابع:
1- http://tinyurl.com/c6tb27m
2- http://tinyurl.com/c3e8ytm
3- http://tinyurl.com/c6tb27m
4- Cummins, J. (2000). Language, power, and pedagogy. Bilingual children in the crossfire. Clevedon, England: Multilingual Matters.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر